درود
خسته نباشید عرض میکنم خدمت هنروران نمایش قاب آخر،
در اینجا نظر تخصصی و تحلیلی خودم را عرض میکنم نسبت به این اثر، و کاری به نظرات اقوام و آشنایان ندارم.
شما شاید در منزل این کارو اجرا میکردید به جز خانوادتان کسی تمجید نمیکرد. ولی وقتی اکران عمومی میشه و جنبه ی تخصصی پیدا میکنه باید درست و منطقی تحلیل بشه. که بنده در اینجا به نکاتی در باب این اثر اشاره میکنم:
نمایش «قاب آخر» تجربهای ناموفق و به دور از ارزشهای هنری بود، که متأسفانه حتی در ابتداییترین عناصر یک تئاتر قابلقبول نیز ناکام ماند. اثری که نه تنها از هنر بیبهره بود، بلکه صحنه را به فضایی بینظم و پرهیاهو بدل کرده بود.
اجرا و بازیگری:
بازیها در حدی پایین و اغراقشده بودند که بیشتر به "ادا و اطوار" شباهت داشتند تا هنر بازیگری. از بیانی نامناسب
... دیدن ادامه ››
و صدای ناسازگار با صحنه تا حرکاتی غیرهماهنگ، هیچ نشانی از خلق یک تیپ یا شخصیت ملموس دیده نمیشد. داد و فریادهای بیمعنا و جیغهای بیپایان، نه تنها آزاردهنده بودند، بلکه مخاطب را از هرگونه ارتباط با اثر بازمیداشتند. تلاش بازیگران برای جلب توجه، به جای کار گروهی و هماهنگی، صحنه را به فضایی برای خودنمایی فردی بدل کرده بود.
کارگردانی و نظم صحنه:
این نمایش هیچ اثری از هدایت یک کارگردان یا حتی حضور یک بازیگردان را در خود نداشت. هر بازیگر "ساز خود را میزد" و هیچ ردی از کار گروهی یا انسجام در اجرا دیده نمیشد. صحنه به بینظمی مطلق و هرجومرج بدل شده بود، گویی تمرینی پیش از اجرا وجود نداشته است. اثری که حتی در سطح ارائه دانشجویی نیز قابلقبول نبود.
محتوا و ساختار:
متنی که میتوانست متوسط و قابلقبول باشد، قربانی اجرایی بسیار بسیار ضعیف و پرایراد شد. در تئاتر، هدف، فلسفه و مسیر مشخص برای خلق اثر ضروری است، اما این نمایش نه از کانسپت بهرهای داشت و نه از رویکردی اندیشمندانه.
مدیریت و احترام به مخاطب:
بینظمی در آغاز نمایش با تأخیر نیمساعته، بدون کوچکترین عذرخواهی از تماشاگران، تنها بخشی از ضعفهای مدیریتی بود. جای تأسف است که پردیس تئاتر شهرزاد به جای سرمایهگذاری بر آثار فاخر و هنری، صحنه را در اختیار نمایشهایی با سطحی نازل قرار میدهد. سالنهای تئاتر نباید به محلی برای اجرای آثار ضعیف و غیرحرفهای تبدیل شوند، بلکه باید با استفاده از تیمهای مشاورهای متخصص به ارتقای کیفیت نمایشها کمک کنند.
پیشنهادات جهت بهبود این اثر و آثار مشابه:
برای بهبود نمایشهایی مانند «قاب آخر»، توجه به نکات زیر ضروری است:
1. تقویت کارگردانی و هماهنگی گروهی:
• نقش کارگردان: حضور یک کارگردان حرفهای و مسلط که توانایی هدایت بازیگران و تیم را داشته باشد، حیاتی است. کارگردان باید پیش از هر چیز، انسجام و نظم صحنه را اولویت قرار دهد.
• تمرین و هماهنگی: تیم بازیگری باید پیش از اجرا تمرینهای فشرده و حرفهای داشته باشد. تمرینهای گروهی باید بر هماهنگی حرکات، بیان بدن، و تعامل میان بازیگران متمرکز باشد.
• بازیگردانی مؤثر: یک بازیگردان قوی میتواند به بازیگران در خلق تیپهای مشخص و باورپذیر کمک کند و مانع خودنماییهای فردی و بیجا شود.
2. بازنگری در بازیگری:
• انتخاب بازیگران حرفهای: بازیگرانی با تجربه و توانایی واقعی انتخاب شوند، نه چهرههای فضای مجازی یا بلاگرهایی که صرفاً برای جذب مخاطب انتخاب میشوند.
• آموزش بیان و بدن: بازیگران باید آموزشهای حرفهای برای تقویت بیان و استفاده از بدن در صحنه ببینند. صدای بازیگران باید متناسب با فضای تئاتر تنظیم شود، نه اینکه صرفاً به فریاد و جیغ متکی باشند و فالش بخونند.
• خلق تیپ و شخصیت: هر بازیگر باید توانایی ساختن شخصیت مستقل و قابل باور را داشته باشد.
3. تمرکز بر متن و محتوا:
• اصلاح و غنیسازی متن: متن باید توسط یک دراماتورژ بررسی و بازنویسی شود تا نقاط ضعف آن برطرف شود.
• ایجاد عمق فلسفی: تئاتر باید هدفمند و دارای پیام باشد. کارگردان و نویسنده باید به کانسپت و محتوای اثر اهمیت بیشتری بدهند.
4. مدیریت حرفهای اجرا:
• احترام به زمانبندی: تأخیر در اجرا، بیاحترامی به مخاطب است. تیم مدیریت باید نظم زمانی را رعایت کرده و در صورت بروز تأخیر، با مخاطب شفاف و محترمانه برخورد کند.
• کنترل تعداد بازیگران: استفاده از تعداد زیادی هنرور بدون تمرین و هماهنگی، صحنه را به هم میریزد. بهتر است تعداد بازیگران متناسب با نیاز متن باشد.
5. بهرهگیری از مشاوران هنری:
• مشاوره تخصصی: استفاده از یک تیم مشاور در زمینه کارگردانی، طراحی صحنه، و بازیگری میتواند به ارتقای سطح نمایش کمک کند.
• ارزیابی پیش از اجرا: پیش از آغاز اجراهای عمومی، یک یا چند اجرای آزمایشی با حضور منتقدان و مخاطبان حرفهای برگزار شود تا نقاط ضعف شناسایی و رفع شود.
6. سرمایهگذاری بر کیفیت، نه کمیت:
• زمان برای پختگی اثر: گروهها به جای تولید سریع و پیدرپی آثار، زمان بیشتری برای تولید یک اثر خوب و ماندگار صرف کنند.
• حمایت از آثار فاخر: سالنهای تئاتر و مدیران هنری باید بهجای تمرکز بر درآمدزایی کوتاهمدت، روی حمایت از نمایشهای باکیفیت و تیمهای حرفهای سرمایهگذاری کنند.
7. طراحی صحنه و صوت:
• اجتناب از آلودگی صوتی: صداها و موسیقی باید با دقت تنظیم شوند تا با فضای نمایش هماهنگ باشند و به درک بهتر اثر کمک کنند، نه اینکه مخاطب را آزار دهند.
• طراحی صحنه مینیمال و مؤثر: صحنه باید ساده، هدفمند و متناسب با داستان باشد تا از شلوغی و هرجومرج جلوگیری شود.
8. احترام به مخاطب:
• تعامل با مخاطب: احترام به وقت، هزینه و ذهن مخاطب، باید اولویت هر اثر هنری باشد. در صورت بروز مشکل، تیم اجرایی باید با شفافیت و صداقت عذرخواهی کند.
با این تغییرات، میتوان انتظار داشت که آثار تئاتری نه تنها مورد تحسین مخاطبان و منتقدان قرار گیرند، بلکه به رشد و ارتقای هنر تئاتر نیز کمک کنند.
نتیجهگیری:
نمایش «قاب آخر» نه تنها وقت و هزینه مخاطبان را هدر داد، بلکه شأن و ارزش تئاتر را نیز پایین آورد. چنین آثاری تنها تفاوت میان سیرک و تئاتر را محو میکنند و از مسیر اصیل هنر دور میشوند.
به گروههای نمایشی پیشنهاد میشود به جای اجرای پیدرپی آثار بیکیفیت، روی تولید یک اثر ارزشمند و پخته تمرکز کنند. در نهایت، چنین نمایشهایی هرچند تلخ و ناامیدکنندهاند، اما به مخاطب یادآوری میکنند که چرا آثار خوب، فاخر و ماندگار، ارزش چندین بار تماشا را دارند.
امید است که با تلاش هنرمندان واقعی، تئاتر از این وضعیت اسفناک و بیمار گونه نجات یابد و به جایگاه شایسته خود بازگردد.
ماناباشید
ارادتمند شما
هنرپرورتمیز