جگر گوشه...
(چالش بداهه)
خواب دیدم که دوباره به مقر می آیی
در شب تیره ی من شکل قمر می آیی
خیره در چشم غم فرقت جان خندیدم
جشن بگرفته که اینک ز سفر می آیی
تکه های دل صد پاره گرفتم در دست
دلخوش از آن که تو شیرین و شکر می
... دیدن ادامه ››
آیی
در مثل همچو جوانی که به بند افتاده
و تو مادر که به دیدار پسر می آیی
وعده ها از پی دلداری خود می دادم
غافل ای دل، که تو شری و شرر می آیی!!
مات ماندم تو که خوشحال از اینجا رفتی
از چه رو واله و حیران پکر می آیی؟؟
گفته بودم که تو را نیست در این رفتن سود
می شوی نادم و از راه ضرر می آیی!!
ای جگر گوشه تو را روشن و آگه کردم
که به هرجا بروی خون به جگر می آیی
همه ی حجم خیالات شبم یاد شماست
و تو شاه بیت که میجوشی و سر می آیی
شنتیا هر غزلی گفت، تو بودی مضمون
دارد امید که آخر به ثمر می آیی
مجتبی حیدری(شنتیا)🌹