در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | نوید آغاز درباره نمایش با خشم به گذشته نگاه کن: سالن کر باکس پردیس تئاتر و موسیقی باغ کتاب پذیرای اجرایی ست که حرف‌های
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 10:00:48
سالن کر باکس پردیس تئاتر و موسیقی باغ کتاب پذیرای اجرایی ست که حرف‌های بسیاری برای گفتن دارد.

«با خشم به گذشته نگاه کن» نوشته محمد زارعی به ... دیدن ادامه ›› کارگردانی فضل اله عمرانی اثری است که با فهم صحیح عناصر اجرایی جهان واقع‌گرا، بدون هیچگونه دست و پا زدن بیجا تماشاگر را همراه خود می‌کند.

رویداد در روایتگری رویه خود قصه مهاجرانی را پیش می‌برد که علی الرغم تفاوت‌های بسیار فرهنگی و اندیشه ای به سبب آنچه که نیاز می‌خوانیمش در کنار هم زندگی می‌کنند. مهاجرانی که به لحاظ شغلی نیز جایگاه خاص و درخوری در خارج از وطن یافته‌اند،اما همواره احساس دلتنگی‌هایی برای گذشته‌شان دارند،گذشته‌ای که بعضاً بسیار حزن انگیز می‌باشد. مثل آنچه که برای پدر عبدو به وقوع پیوسته است.

اما گویی این روایت بهانه است و مسئله این نمایش چیزی بسیار فراتر از این‌هاست. مسئله آنها درد مشترک است،درد مشترکی که سبب می‌شود در هستی تماشاگر نیز نفوذ کند و آنگاه ست که نوبت به همزاد پنداری مخاطب با اجراگر می‌رسد و این نقطه عطف اجراست.

ما آنقدر به دیدن اجراهای پرهیاهو و بعضاً پرفشار عادت کردیم که در مواجهه با اثری که دارد روند طبیعی و هدفمند خود را طی می‌کند دچار شک و تردید می‌شویم و به دنبال چرایی بعضی پرسش‌هایی می‌گردیم که جواب‌هایشان در دل شان نهفته است.

با ورود تماشاگر اجرا شروع شده است با صحنه‌ای مواجه می‌شویم که تا حد امکان سعی دارد جهان رئالیستی را به مخاطب القا کند و آدم‌هایی که در این صحنه ـ جهان قرار دارند در حال زندگی معمول خود هستند. و این اولین قرارداد و مهم‌ترین قرارداد کارگردان با تماشاگر است. تا جایی که من تماشاگر گمان می‌کنم وارد جهان خصوصی آدم‌های نمایش شده‌ام و بی‌آنکه آنها بدانند من آنها را می‌بینم و چه چیزی جذاب‌تر از این. تلاش فراوان بازیگران و پیشبرد بازی‌ها به سمت و سویی که اصلاً تئاتری در کار نیست و تماشاگری وجود ندارد از مهم‌ترین عناصر این اجراست که اگر آن را به عنوان مخاطب در نیابیم، در ادامه مسیر شاید نتوانیم اثر را همراهی کنیم. و این مدل اجرایی،آن هم برای تئاتر به واسطه زنده بودنش یک مدل پرمخاطره و ریسک‌پذیر است که ظاهراً گروه آن را به جان خریده است.

خلق یک شرایط محیطی مناسب،دیالوگ‌های ساده و پیش برنده و شخصیت پردازی‌های مناسب از جمله نکات مثبت اجراست،اما به واسطه وجود حال و هواهای تقریباً یکسان در برخی از رویدادها بعضاً با ضرب آهنگ‌های پیوسته و در مجاورت هم مواجه می‌گردیم که نزدیکی‌هایی به یکدیگر دارند و شاید در مواقع کمی یکنواختی هایی احساس شود. از جمله نکات قابل توجه دیگر وجود ترکیب بندی‌های مناسب،بازی های روان همراه کردار و ژست‌های دقیق،قاب پردازی‌های داستانگو،حرکت‌های پیش برنده و البته مهندسی صدا و آهنگسازی مناسب است.

نکته مهم دیگر اجرا این است که دیگر کلیشه‌ای در کار نیست. این اجرا مدل تازه‌تر و به روزتری از انسان‌ها را برای مخاطب به تصویر می‌کشد. روابط‌ها،عین روابط‌های همین روزهاست. و اگر متعجب می‌شویم از برخی رفتارها و برخی تصمیم گیری‌ها علت آن است که هنوز باور نداریم حقیقت جهان پیرامونمان این است.

شاید تعجب برانگیزترین رفتار این اجرا همانی بود که عبدو با تمام نفرت فراوانی که از ایندرا کیت دارد،به محض رفتن و ترک شدنش از سوی آلیسن،او را در آنی جایگزین آلیسن می‌کند. مطمئناً که پذیرش این برای تماشاگری که نمی‌خواهد جهان را اینگونه ببیند بسیار سخت است. اما واقعیت همین است،واقعیت این است که روابط علت و معمولی متمایز شده و سخت مان است آن را بپذیریم. در حالی که ما علت همین مثال ذکر شده را در جای دیگر در پایان اجرا می‌بینیم جایی که عبدو زار زار گریه می‌کند،همان کسی که همواره تلاش می‌کرد همه چیز را در درون خود پنهان نگاه دارد ولی آنچه که او را از پا می‌اندازد هراس از «تنهایی» است.

رضابهارلو
مدرس تیاتر در دانشگاه
دکتری تخصصی هنر و کارشناس ارشد کارگردانی نمایش