با احترام و تشکر از بازیگران توانمند و محترم کار و کلیه عوامل اجرایی، باتوجه به کامنتهای بسیار مثبت دوستان در تیوال، امشب برای دیدن نمایش رفتیم. براساس تجربه امشب قصد دارم مطالبی را هرچند برخلاف نظرات قبلی دوستان بنویسم. بازی تک تک افراد بسیار موفق بود به خصوص آقای خواننده و خانم ناشر. اما متن و نمایشنامه از نظر من مخاطب معمولی بسیار ضعیف بود! چرا؟ توجه بفرمایید که قرار بود ما با نقش اول داستان یعنی خانم سارا همدلی کنیم و متوجه ظلم و تبعیض جامعه نسبت به ایشان بشویم! اما نمایشنامه مسیری اشتباه و مخالف را در پیش گرفته بود یعنی سارا در لوکیشنی که قرار داشت به هیچ وجه وظیفه شناسی نداشت و با مکالمه تلفنی مداوم باعث آزار و حق کشی صاحب کارش شده بود (آقای خواننده) سارا در حالیکه به وظیفه خود نمی پرداخت مدام به اعتراضهای بهحق آقای خواننده (که در شرایط سختی قرار داشت و قضیه پیرمرد و کودک و فرش و...) نیز با لحنی طلبکارانه پاسخ میداد.
چطور انتظار حق دادن به شخصی وظیفه ناشناس را باید داشت؟ (شاید مهمترین ضعف نمایشنانه). مورد دوم داستان یا انشای خوک دماغ گنده، انصافا این داستان چه نکته مثبتی داشت که سارا مصرانه از پذیرفته نشدنش توسط ناشر گلایه می کرد؟ داستانی که دیگران (مخاطب کودک و نوجوان) را به نکوشیدن در راه آرزوهایشان ترغیب می کند!!!! داستانی که تلاش برای تغییر و پیشرفت را نفی می کند و پیامد آنرا تباهی و مرگ می داند!!!! چرا باید خانم ناشر هرچند کممطالعه چنین داستانی را چاپ کند؟
ده ها مورد تناقض و نکته مزاحم کوچک و بزرگ دیگر هم هست که باعث می شد شخص من از سیر نمایش لذت نبرم و علیرغم بازی خوب بازیگران با نمایش همراه نشوم.