کاش صندلیای تئاتر یه دکمه ای داشتن که تا فشارش میدادی درجا به یه خواب مصنوعی عمیقی میبردتت تا از یه طرف از شکنجه تحمل اونچه پیش چشماته و از اون طرف از عذاب دودلی پاشم برم یا همچنان بتمرگم سر جام رهات میکرد تااااااا لحظه ای که رورانس تموم میشه و در زندون وا میشه دکمه هه خودش چیککی میکرد و میومد بالا قشنگ پا میشدی یه شب به خیر و ×اگه تونستید× موفق باشیدی نثار شهریار و آقای ممنون و الکتریکی و داداشش میکردین و د برو که رفتی