شنیدن !!!
کفشهای آبی فیروزه ایی!
نمایش" شنیدن "نمایشی جالب از نظر تغییر در دید تماشاگر و تاثیر فوق العاده ابزار ِ بصری است که شاید در بعضی از قسمت ها از یک متن ساده با داستانی کاملا واقعی به یک نمایش تا حدی در فضای سورئال برده میشه که بیشتر انجام این تغییرات رو همان دوربین هایی به عهده میگیرند که در نهایت نمایش حتی با اونها پایان میگیره . دوربینی که متعلق به زمان نیست و پله هایی که پیچیده شده اند به زمان و مانند یک عقربه زمان رو به بازی میگیرند .
از طرفی بازی از درون تماشاگران این دید رو در بیننده تداعی میکنه که اونها هم با پرسشگر همسو هستند و باید از بازیگران روی سن جواب طلب کنند .
اما در متن داستان اتفاقی هم در حال افتادن و هم در حال انکار کردن وجود دار ه که این تناقض بسیار زیبا و و در قسمت رئال داستان گنجونده شده که به نظر من زیبایی این قسمت با شک دختران خوابگاه و حرکات بدن اونها دوچندان شده ! بچه های خوابگاه تلاش میکنند تا با ذهن دخترانه ی ترم آخری هم خودشون رو قانع کنند و هم در نهایت با منطق خودشون حتی دادگاهی هم که هموز وجود نداره را با خودشان همراه کنند ... داستان رئال اما در نهایت با یک مرگ تلخ همراه شده که باز اینجا نیز زیرکانه از اثرات زیان آور بعضی از اسیبهای اجتماعی یاد میشه و ذکر میشه که تاثیرات این آثار فقط در یک کوچ اجباری گنجانده نمیشه و این نکته بسیار قابل تحسینه ...
یکی از زیبایی های نمایش کفشهای فیروزه ایی خانوم کردا ست که در زمان دانشگاه هم بازیگر جوان دانشجو به پا دارد اما با توجه ... دیدن ادامه ›› به پاشنه دار شدن اونها خیلی زیبا گذشت زمان رو بیان میکند !
علاوه بر این روحیه ی راسخ و چشمان قرای "ندا" در توجیه و یا به نوع انکار کاری که انجام شده (یا نشده) بسیار دلنشینه ، ندا سعی میکنه تمام قدرتش رو برای اثبات حرفش به کار ببره که البته بقیه هم دوست دارند که حرف او درست باشه
اما صدای اصلی نمایش را را من در یک جمله کوتاه میکنم (( ممکنِ یک دوستی ساده بین دو جنس مخالف با بد بینیهای جامعه و تهمتهای الکی از طرف اطرافیان به یک مرگ یا یک فاجعه اجتماعی تبدیل بشه)).
به شما پیشنهاد میکنم این نمایش رو ببینید