برای کسی مثل من که قبل از هر چیزی، به وجهِ قصه گوی هنر می اندیشد، آوریل 1912 ، معمایی جذاب با پیرنگی پیچیده، روایتی مدرن و البته با بکارگیری فلش بک های حساب شده -در کنار رعایت خط قرمز ها- است که می تواند دست و خیال تماشاگر را بگیرد و ساعتی در فضای وهم آلود داستان غرق کند. با وجود این، خودِ داستان، هنوز اضافات کوچکی دارد که می توان با حذف یا با به حداقل رساندن آن ها، شکل بهتری را برایش متصور شد. -گرچه که در شکل فعلی هم روایت کم نقصی است.-
علاوه بر داستان، بازی های درخشان، میزانسن های دقیق، نورپردازیِ مدرن و البته موسیقی فوق العاده، کیفیت آوریل را به گونه ای افزایش می دهد که تماشاگر در طول اجرای نمایش، کمتر فرصت پلک زدن، نفسِ بلند کشیدن و پا روی پا انداختن می یابد.
در کنار این ها باید گفت که بدلیل جنسِ صحنه و نور پردازیِ آوریل -که البته کاملن متناسب با فضای وهم آلود و معمایی داستان است- نمایش، صاحب یک کیفیت ویژه دیگر نیز شده بود: صدای بازیگر. در واقع، در آوریل 1912 ، کیفیت صدای بازیگر ها در کنار بازی حرفه ای و البته کوروگرافی حساب شده، لذت شنیدن دیالوگ ها و روایت ها را دو چندان می کرد که باید بابت این کیفیت در انتخابِ بازیگران نیز، از تیم تولید نمایش قدردانی ویژه ای کرد.
و می خواهم این را نیز اضافه کنم که با احترام کامل به تمامی بازیگران این نمایش جذاب، بازی کاوه مرحمتی در نقش آرتور بیرلینگ، بسیار بسیار درخشان و به یادماندنی بود.