"نشونی"
بانو ! بگو که کافه ی دنج چشات کو ؟
من خسته ام ... نشانی او کافه را بگو !
باز از مسیر خواب برم تا سراب تو
یا از پیاده روی این شعر رو به رو ؟
بیش تو قطب نمای دلم مست می کنه
باید بغل کنم تو را از هر چهارسو !
من به نشونی غلط شک نمی کنم
حتی تو التهاب کتک های بازجو !
بی
... دیدن ادامه ››
تو یه ساعتم که عقب می ره عقربه ش
با صد هزار زنگ فرو مرده تو گلو !
یه برکه ام که روی تنم غوطه می خورن
این اردکای زشت همه تو لباس قو !
باید تمام شعرای حافظ رو دوره کرد
تا شرح یک نگاه تو رو گفت مو به مو !
اما تمام حرف دل من خلاصه شد
تو چهار سطر ساده ی یک شعر شاملو :
آه این یقین گم شده ! ای ماهی گریز !
در برکه های آینه لغزیده تو به تو !
من آبگیر صافی ام . اینک ! به سحر عشق !
از برکه های آینه راهی به من بجو !
چهار سطر آخر این غزل ترانه از شعر ماهی سروده ی شاملوی بزرگ
از: یغما گلرویی