در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال روناک | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 09:05:04
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
سلام. من نمیدونم کدوم تآتر رو خوبه الان برم ببینم. اگه میشه بهم پیشنهاد کنید که کدوم رو میتونم ببینم.
قیمتش رو هم البته در پیشنهاداتتون درنظر بگیرید! واسه ماها که دوس داریم بریم یکجورایی قیمت بلیتها هم ملاکه و همین باعث میشه که گهگاه بریم! الان توی تیوال لیستشونو می بینم ولی نمیدونم کدومش بهتره که برم. مرسی بچه ها
چون گه گاه میرید الیورتویست شاید گزینه بهتری باشه البته من ندیدم ولی دوستان خیلی راضی هستن به نظر خودم بین نمایش هایی که دیدم هرکس با تنهاییش متن بهتری داره
البته یه سری از نمایش ها هفته آخر اجراشون نمایش های جدیدی روی صحنه میاد میتونید صبر کنید :)
۲۶ مرداد ۱۳۹۳
الیورتویست خیلیی خووبه..
۲۶ مرداد ۱۳۹۳
من میگم بالستیک زخم. قیمتش هم خوبه
۲۶ مرداد ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
و یک چیز دیگه :
از جملاتی مانند اعتقاد به آرمان های حزب
جنگ
جنوب
سوغات جنگ
نامه های محرمانه
مردی که می خواد برای همیشه برگرده

دقیقا وقتی دارید نمایش رو می بینید متوجه میشید دیالوگ ها به هم تکه دوزی شدن و انگار انقدر برش های دیالوگی وحشتناک اتفاق افتاده که داستان ... دیدن ادامه ›› به خوبی به تماشاچی منتقل نمیشه. اصلا خط سیر داستان گم میشه. و خیلی نمیشد فهمید که داستان چیست. چه بهتر که داستانی رو تعریف کنیم که می شناسیمش و دقیقا ازش اطلاع داریم. مهم نیست ایرانی باشه یا خارجی فقط بدونیم که داریم چی میگیم و چرا می گیم
محمود حریفی این را دوست دارد
مرسی از اطلاعاتی که دادید
۳۱ خرداد ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سلام . من دیروز این نمایش رو دیدم ... عرضم به حضورتون که در کل نمایش بسیار ضعیفی بود.
راستش وقتی کار ضعیفی رو می بینم بیشتر به این فکر می کنم که اگر خود عوامل و بازیگران بشینن نگاه کنن چی می گن ؟ آیا متوجه ضعف های فاحش و گلدرشت کاراشون نیستن؟

وقتی نمایش شروع میشه سالن بسیار خلوته و حتی خود عوامل می شینن نگاه می کنن که مثلا سالن پر بشه (بنظرم البته)
اولش که زن و شوهر پشت به هم نشستن و انگار مثل قدیما گل یا پوج بازی می کنن و خلاصه حس بازی های معروف فیلم های ایرانی رو دارن کمی قشنگه. کمی امیدوار شدم. فقط کمی. تاکید می کنم.
البته بگم دکور و صحنه آرایی فقط با نور انجام می شد و چند تا صندلی.
همه ی بازیگرا بلااستثنا مشکل فن بیان داشتن و صداهای خیلی بدی داشتن. انگار که برای خنده اینجا جمع شده بودن دور هم.
مشکل این بود که دست ... دیدن ادامه ›› روی سوژه ای گذاشته بودن مثل جنگ که هیچ کدومشون ازش اطلاعات و حس کافی نداشتن. هیچکدوم نمی دونستن جنوب چی بوده و جنگ چی بوده و خلاصه فضای اون موقع و فضای یک آدمی که پس از سالها به خانه اش برگشته بود اصلا منتقل نمیشد و فقط دو تا آقا بودن که مرتب تسبیح می انداختن و موهاشون شلخته و زشت بود و پیراهناشون هم روی شلوار انداخته بودن. قیافه ی بازیگرا هم اصلا به شکلی نبود که بشه نگاهشون کرد و نقششونو باور کرد. در کل برای کار بازیگری ساخته نشده بودن. هرچند ایده ی داستان خوب بود و می تونست با دیالوگ های بهتری نوشته بشه و بهتر کار بشه. در کل بسیار بسیار بد. من بعد از دیدن این نمایش حالم خیلی بد بود و واقعا عصر بدی رو بعد از اون گذروندم
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
روناک (ronak68)
درباره نمایش مسخ i
من امشب این نمایش رو دیدم. نمایش خیلی جالبی هست. به دیدنش می ارزه. اگه تحمل دیدن یک نمایش خوب با طراحی صحنه های عالی و پانتومیم مانند رو دارید این نمایش رو از دست ندید. به خصوص نمایش مفاهیم و مضامین داستان مسخ به این شکل خیلی قشنگ بود. هرچند که میتونست خیلی بهتر هم کار بشه. اما واقعا خوب بود. دلقکی که هربار شیر آب رو می چرخوند سوسک ها به درون سینک فرو می رفتند و دکور اصلی صحنه که یک سنگ موال بود و دمپایی بزرگی که برای کشتن سوسک ها به جلو می اومد ووووو .... دکورهای خیلی موثری داشت.
بازی ها و انتقال حس و حالات بی نظیر بود.
من که واقعا لذت بردم. نمایش خیلی خیلی خوبی بود. یک برداشت کاملا حرکتی و تصویری و بدون دیالوگ از داستان مسخ اثر کافکا. بطور واضحتر در واقع چیزی برخلاف نوع اجرای نمایش هم هوایی که کاملا براساس دیالوگ محض محض بود!! (فارغ از تفاوت داستان و اثر و ژانر و غیره و ذلک )
روناک عزیز مسخ کافکا داستان یک فروشنده دوره گرده که یک روز تو اتاق روی تخت خوابش تبدیل به حشره میشه و نمیتونه از اتاقش بیاد بیرون،،.،
نویسنده با الهام از تم سوسک شدگی یک متن دیگه ای نوشته که ربطی به مسخ کافکا نداره
۱۴ خرداد ۱۳۹۳
تازه نظر بنده خیلی خوبه داداش. شما نظر همه ی کسانی رو که رفتن نمایش رو دیدن بشنوی اصلا از دیدن این نمایش منصرف میشی! من ندیدم کسی اونجا ازش تعریف کنه. داستان رو هم میدونم که چیه! اما واقعا ...
۳۰ مرداد ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
نمیگم نمایش ضعیفی بود. اما در خیلی جاها واقعا ضربان قصه رو از دست می داد. نمایش تبدیل شده بود به یک داستان گریه دار و عزاداری طولانی مدت که باعث شده بود مردهای سالن به خواب برن و زن ها با چشم های اشک آلود و دل ها به درد آمده و دست های زیرچانه خیره به صحنه زل بزنن. و وقتی بیش از یک ساعت و نیم از نمایش رادیوگونه ی هم هوایی گذشت و تمام غذاهایی که می پختند را بیرون ریختند و تازه فهمیدیم تمام مدت مشغول پختن حلوا بوده اند اونقدر مغز و گوشمان پر از صدای الهام کردا شده بود و عصبی و بی نتیجه از سالن زدیم بیرون. این بدترین و افتضاح ترین نمایشی بود که من دیدم. بازی های سرشار از یکنواختی. پر از پوچی پر از حس و حالات ناراحت کننده. پر از ناامیدی. نمیدونم چرا انقدر حس بدی داشتم وقتی بیرون می زدم. فقط همینقدر میدونم که صدای تیز و زنانه ای که یک ساعت و نیم تمام فقط و فقط حرف می زد و ساکت هم نمیشد اصلا از سرم بیرون نمی رفت. واقعا نمایش آزاردهنده ای بود. واقعا. اونم با بیست هزارتومن بلیط. اونم در تالار حافظ با صندلی هایی که وقتی روی اونها می شینی حس می کنی پلکان داره از جا کنده میشه! نمره ی من به این نمایش صفر بود.
manimoon، الف.، سحر زائری امیرانی، رضا قاسم پور، الهه و نسترن خ این را خواندند
مریم راد این را دوست دارد
تا حدودی با نظرتون موافقم اما نه با این شدت خانم روناک.
۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۳
نظرات همه ی شما رو خوندم. فکر می کنم لحن تند نوشته ی من کمی دچار سوءتفاهم کرده دوستان رو. جمله ی خانم ستایش با عنوان: شما اصلا با اصل تئاتر مشکل دارید!!!!! بنظرم بنده رو با کس دیگه اشتباه گرفتن!!!
ببینید هرکس حق داره نظر خودش رو بنویسه. حداقل دنیای هنر و فکر اونقدر هست که این اجازه رو به تک تک ماها بده و اصلا برای همینم هست که دوستش داریم. این که من بدم اومده از این نمایش کاملا منطقیه و هنوز هم همین رو میگم. بله پختن حلوا واقعا جالب بود در انتها .. بازی ستاره اسکندری واقعا بی نظیر و معرکه بود. حتی اوایل نمایش از قصه گویی همسر شهید لذت وافر بردم. از پخش آهنگ سوغاتی شگفت زده و خوشحال شدم. اما این دلیل نمیشه که این نمایش رو قبول کنم. قصه و نمایش چیزی بیشتر از اینها میخواد. بچه که نیستیم قصه ی آخر شب برامون بگن و بعد هم بالا رفتیم ماست بود پایین رفتیم دوغ بود. متاسفانه سیر پختگی و تحولات داستانی در این چند ساله به این صورت درآمده و درواقع به ماهم داره قبولانده میشه که سیر کامل همچین سیری هست. بگذریم.
۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۳
در ضمن بنظرم هر حرکتی و هر جوششی هرچند خوب باشه وقتی به شدت و پیاپی از اون استفاده میشه هرچند طعم خوشش رو می تونی زیر زبان احساس کنی اما بعد از ساعتی از اون دلزده میشی و ترجیح میدی ازش فرار کنی و دورادور دوستش داشته باشی تا اینکه بشینی و تماشاش کنی. مونولوگ های طولانی و آزاردهنده و فضای غم آلود ممتد دقیقا همچین بلایی بر سر بازیهای زیبا و دکور قشنگ نمایش هم هوایی آورده بود. نمایشی که مدت زمانی بسیار طولانی هم داشت و واقعا بسیار ماهرانه از پرتگاه ها سعی می کرد عبور کنه اما تاثیری که در نهایت می داشت بسیار کوتاه بود و دلزده.
بعلاوه دیدن تئاتر بد (البته این نظر منه و همچنان بر اون پایدارم) به هیچ وجه بد نیست. کسی هم مارو مجبور نکرده. بلکه دیدن بدها خیلی محاسن دیگه میتونه داشته باشه.
تا بعد.
۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
بچه ها برای جمعه خودم موندم کدوم رو برم ببینم. خیلی وقته که اصلا نرفتم تئاتر ببینم. شما چی پیشنهاد میکنید؟
خرمگس رو با مسئولیت علیرضا دوستی ببینید :) من هم حاضرم سند بذارم :) واقعا عالیه و مهم ترین دلیل پیشنهادم هم اینه که روز آخر اجراست و اگه نبینید واقعا از دستش دادید.
۰۵ اردیبهشت ۱۳۹۳
:)))) عالی . عالی. البته متوجه شدم شبهای پیش گویا یکسری چیزها در نمایش عوض شده. ولی انقدر کشش خوبی داشت که یک لحظه هم از نشستن روی صندلی های کمرداغون کن سالن قشقایی در حالی که یک کله ی سیاه جلوی صورتمون قدعلم کرده هم خسته نمی شدی. ولی جدا نمایش خوبی بود. مخصوصا شخصیت پیرمردی که شغلش کشتن خرمگس بود!
۰۶ اردیبهشت ۱۳۹۳
آره حتی انگار در مواردی گریم هاشون هم تغییراتی کرده بود. یکیشون ریششو برداشته بود. دقیقا صندلیاش همچین حالتی داشت. انحنای ستون فقرات گرفتم تا آخر نمایش. ولی واقعا اونجام حال و هوای خودشو داره.
۰۷ اردیبهشت ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
من امشب دیدمش. تمام حرفهایی هم که اینجا گفته شده رو دیدم اما با همه ی اینها واقعا می ارزید به دیدنش رفت. یک نمایش کاملا شسته رفته با داستان مشخص با بازی های خوب. دیالوگ های قشنگی توی این کار بود. بجز اینکه این یک جور کمک به ادامه ی کار اونهاست دیدن آدمهای جدید و پر از پتانسیلی که حتی بعدها باز هم خیلی بهتر از امروزشون می تونن باشن جالبه. بعلاوه ی اینکه جو صمیمی و خوبی هم داشت. نقش موبیوس هم با تن صدای خاصش و اون کشیشی که همسر جدید زن موبیوس بود مکالمه ی جالبی داشتن. امیدوارم شما هم لذت ببرید از دیدنش. :)