همت بلند جناب عالی...
نمایش چند لایه ای که در لایه اولی و زیرین نمایش پُر بود از دغدغه ها، آشوب ها و مملو از نبایدها... آقای مرتضی کوهی عزیز چقدر با بازی شما همزاد پنداری کردیم وقتی شما را دچار وسواس فکری دیدیم وقتی نشخوار فکری و ذهن آشفته شما را در زبان بدنتان دیدیم و چقدر داریم آدم هایی را که در اطرافمان هستند فارغ از بحث پیر و جوان که با وسواس فکری دست و پنجه نرم میکنند (( یکی با خودش حرف میزنه، یکی تیک داره و یکی مملو از افکار منفی است و غیره...)) که همه این مشکلات از ما انسان های بیمارگونه ساخته.. لایه دوم که دباره وضعیت اقتصادی، روابط احساسی و مهم تر از آن بروز دادن احساسات به یکدیگر صحبت میکرد، کاراکتر خانم به ما نشان میداد که همسرش را دوست دارد با نگاه های زیر چشمی با صبر و ماندن در آن زندگی با تمام شرایط بد اقتصادی که دچارش بودند ولی صد حیف که از گفتن یک ((قربونت برم)) ساده پرهیز میکرد و مرد تشنه شنیدن این دو کلمه ساده از همسرش بود شاید به همین دلیل مرد سعی میکرد در تنهایی، در حمام خودش را از لذت های جنسی سیراب کند شاید با همسرش در خلاء محبتی که بینشان شکل گرفته بود به چیزی که میخواست نمیرسید و صد البته که مرد هم بی تقصیر نبود و با تمام
بی عرضه گی هایش فقط و فقط به جای مقصر شناختن خودش دنبال مقصر دیگری بود و چقدر انسان باید تُهی باشد که نتواند تقصیرات خودش را به گردن بگیرد..
و در آخر لایه دیدنی و بالایی نمایش که شامل یخچال خالی(( نشان از فقر و شرایط معیشتی بد )) چای بیرنگ (( نشان از آب بستن روی مسائل)) و حمام جایی که دوست داریم در آن تطهیر شویم و شاید مرد میخواست عذاب وجدان و تقصیر خود درباره مرگ همسرش را در زیر آب بشورد
... دیدن ادامه ››
و پاک شود.
زیاده گویی نمیکنم برداشت من از نمایش همت بلند جناب عالی در این متن خلاصه شد. در آخر تشکر میکنم از بازی خوب آقای کوهی و خانم رسول زاده که به طور کامل در انتقال حس به مخاطب موفق بودند.
توصیه میکنم اگر دنبال خندیدن هستید این نمایش را انتخاب نکنید
ای کاش در زندگی هایمان همت بالا و بلندی داشته باشیم.