در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال مهدی بخشی | دیوار
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 22:19:06
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید
خدایاجان،موسی میشوم برایت وقتی اینچنین بنده پرورے

فانوس بہ دست پیشِ رویت می ایستم و بی کوهِ طور،صدا میزنم ات،خدا خدا میکنم

با اینکہ میدانی موسی ےِ کم طاقتِ توام وعده ام میدهی بہ ثلثین لَیلة

کیست جز تو کہ نداند طرفِ ناخلفِ وعده هاے تو منم؟

کہ خدایی میکنی و باز هم امان ام میدهی کہ أتمَمنها بِعَشر

کہ باز آیم..و من سراپا هوش،منتظر تجلی توأم بی آنکہ رسم فَخلَع نَعلَیک شدن بدانم

تو اما پا بہ پا میکنی و پایان میدهی میقاتُ ربِّهِ را بہ اجابت..
.
.
+مگہ نگفتی تا دلتون گرفت صدا بزنین،من میام...


از: Hamed
کارت دارم بله باز هم کارت دارم می خواهم ببینمت. خدا را شکر که می خندی
چو رسی به طور سینا ارنی مگو و بگذر
که نیرزد این تمنا به جواب لم ترانی
جواب رد نده دلم گیر کرده. هر از گاهی می آیم .ناراحتی از من؟
چو رسی به طور سینا ارنی بگو و نگذر
تو جواب یار بشنو چه تری چه لم ترانی
مهربانیهایت را هزاران بار دیده ام .ولی به یاد نمی آورم
ارنی بگوید آن کس که تو را ندیده باشد
تو که با منی همیشه چه تری چه لم ترانی
تصور بودن در سایه قهرت غیر ممکن است. من نیازمند هوای کوی تو هستم و تو بی نیاز از هر هوایی
سحر آمدم به کویت که ببینمت نهانی
ارنی نگفته گفتی دو هزار لم ترانی

از: حامد
یا قاضی الحق(ای آنکه به حق قضاوت میکنی)

دعوا که میشود، می رویم محکمه، دادسرا، دادگستری، دادگاه، جایی که بنا است قاضی حکم کند و بنا است قاضی حکمی کند که داد ستم دیده را بستاند، که عدل و داد را در زمین بگسترد، که با حکمش کاری کند دادگاه جای عدل و داد باشد. قاضی تلاش میکند که بر اساس قانون حکم کند. در داداگاه قانون ملاک حق است. اما در دادگاه تو، حق خودش ملاک قضاوت است. تو وقتی حکم میکنی نمیگویی تبصره سه از ماده هفت از بند چهار قانون این را گفته است، تو میگویی حق این را میگوید. تو با حق قضاوت میکنی. اما فقط این نیست، تو نه تنها با حق قضاوت میکنی، که حق قضاوت میکنی، حکم تو جاری کردن حق است در دل تفتیده ما ستمدیدگان.
والله یقضی بالحق والذین یدعون من دونه لا یقصون بشیء ان الله هو السمیع البصیر
و خدا با حق داوری میکند و کسانی که به رغم او می خوانندشان با هیچ چیز داوری نمیکنند خدا است که خود شنوای داناست
سوره غافر آیه بیست

از: ناشناس
بسیارعالی
لذت بردم وقت سحری
سپاس
۰۵ مرداد ۱۳۹۱
احسنت . مرسی به خاطر نگارش روشنایی ...
۰۵ مرداد ۱۳۹۱
چه انتخاب زیبایی ...

از مهدی شجاعی هست این نوشته :)
۰۵ مرداد ۱۳۹۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
یا احد (ای یکتای بی همتا)

گاهی تصور می کنم آن روزهای دور را.قرن ها و هزاره ها پیشتر را. وقتی که جماعتی دل به تو داده، در شهر راه می افتاده اند و فریاد می زده اند ((احد، احد)) و آنها که زندگیشان، نامشان، نانشان، نگاهشان، فهمشان و نفهمیشان با خدایان رنگارنگ پیوند خورده بود، بچه ها را از پنجره ها دور میکردند، پرده ها را میکشیدند، از بامها سنگ میزدند و تیغ به دست میگرفتند و به خیابان میدویدند تا از خدایانشان در برابر تعرض اینان حمایت کنند. و این ((احد، احد)) که فریاد میزدند، این ((یکتا، یکتا)) گفتن چه خونی در رگهایشان به جوش می آورده.چه برقی در چشمهایشان می جهانده.
هنوز یکتایی، هنوزاحدی، همیشه یکتا و بی همتا بوده ای و هستی و خواهی بود. اما بت های رنگارنگ، دیگر آن سنگ پاره ها نیستن. زیر پوست ما، زیر پوست شهر، زیر پوست زندگی قایم شده اند. کمک کن مرا تا ببینمشان. قوت ده مرا تا بشکنمشان. از آن شور در جان من هم بیفکن.

از: ناشناس
گاهی تصور می کنم آن روزهای دور را.قرن ها و هزاره ها پیشتر را. وقتی که جماعتی دل به تو داده، در شهر راه می افتاده اند و فریاد می زده اند ((احد، احد)) و آنها که زندگیشان، نامشان، نانشان، نگاهشان، فهمشان و نفهمیشان با خدایان رنگارنگ پیوند خورده بود، بچه ها را از پنجره ها دور میکردند، پرده ها را میکشیدند، از بامها سنگ میزدند و تیغ به دست میگرفتند و به خیابان میدویدند تا از خدایانشان در برابر تعرض اینان حمایت کنند. و این ((احد، احد)) که فریاد میزدند، این ((یکتا، یکتا)) گفتن چه خونی در رگهایشان به جوش می آورده.چه برقی در چشمهایشان می جهانده.
هنوز یکتایی، هنوزاحدی، همیشه یکتا و بی همتا بوده ای و هستی و خواهی بود. اما بت های رنگارنگ، دیگر آن سنگ پاره ها نیستن. زیر پوست ما، زیر پوست شهر، زیر پوست زندگی قایم شده اند. کمک کن مرا تا ببینمشان. قوت ده مرا تا بشکنمشان. از آن شور در جان من هم بیفکن.

از: ناشناس
بیا از نو آغاز کنیم
من آدم تو حوا

از: خود
شعرتون خیلی عالی بود.
اما موضوع موضوع تقریبا قابل اشاره ی همه ی شاعران است..
که خب مسئله مسئله ی شعر ساز و جالبیه.. .
۲۷ خرداد ۱۳۹۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
بسم الله الرحمن الرحیم.......قد افلح المومنون
ولادت امیرالمومنین را به همه دوستان دیواری تبریک عرض میکنم

از: خود
ما هم این روز رو تبریک میگیم پیشاپیش به تمام اقایون دیوار و الخصوص
به تمام باباهای دیوار و الخصوص تر به آقا مهدی...روزتون مبارکها باشه:)
۱۴ خرداد ۱۳۹۱
میلاد امام علی مبارک
۱۴ خرداد ۱۳۹۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید

از گورخره پرسیدم
توسفیدی و راه راه سیاه داری،
یا اینکه سیاهی و راه راه سفید داری؟

گوره خره به جای جواب دادن پرسید:

تو خوبی فقط عادت های بد داری،
یا بدی و چند تا عادت خوب داری؟

ساکتی بعضی وقت ها شیطونی،
یا شیطونی بعضی وقت ها ساکت می شی؟

ذاتاً ... دیدن ادامه ›› خوشحالی بعضی روزها ناراحتی،
یا ذاتاً افسرده ای بعضی روزها خوشحالی؟

لباس هات تمیزن فقط پیرهنت کثیفه،
یا کثیفن و شلوارت تمیزه؟

و گورخر پرسید و پرسید و پرسید،
و پرسید و پرسید، و بعد رفت.

دیگه هیچ وقت از گورخرها دربارهء راه راهاشون
چیزی نمی پرسم.

از: شل سیلور استاین
قشنگ بود:)
۱۳ خرداد ۱۳۹۱
شل دوست داشتنی...از یک نویسنده ی بزرگ پرسیدند کار تون رو با خوندن چه آثاری شروع کردید؟گفت شل...زبان ساده و باور پذیر شل به زیبایی
گویای منظور او بود منظوری که علاوه بر بزرگسالان حتی کودکان هم به
راحتی میتوانند آن را درک بکنند.
"عمو شلبی...هنوز هم بهترین عموی دنیایی برای من"
مرسی از انتخابت مهدی جان
۱۳ خرداد ۱۳۹۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
گفت:((آفتاب چراغ ما را ناپدید کرد.))
گفت:((چون از خانه به در نهی، خاصه به نزد آفتاب، هیچ نماند.))

از: قصه های شیخ اشراق
من فقط دارم سعی میکنم همرنگ جماعت شوم،
اما می شود کمی کمکم کنید!
آی جماعت.....
شماها دقیقا چه رنگی هستید؟


از: ناشناس
جماعت رنگی ندارن ما هستیم که رنگ انتخاب میکنیم به آنها
۱۱ خرداد ۱۳۹۱
سلام سرکار خانم بختیاری
نه متاسفانه حال مساعدی نداره
کاری هم به جزء دعا از دست کسی بر نمیاد
۱۲ خرداد ۱۳۹۱
ناراحت شدم خیلی خیلی زیاد...ولی ناامید نیستم و شما هم نباشید...
دعا میکنم و دعا کنید...این بزرگترین کاره...انشاالله خوب میشن من دلم
روشنه...مطمئنم خوب میشن
۱۲ خرداد ۱۳۹۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
و پرسید: نیکی کردن یا از بدی دور ماندن؟
گفت: از بدی دور بودن، سر همه نیکویی هاست.

از: بزرگمهر وزیر (تاریخ گزیده)
مجبور شدم نیم ساعتی منتظر بمانم.جمعه صبح زود بود.ساده ترین راه را انتخاب کردم،یک پارک کوچک در فرعی یک محله خلوت پیدا کردم.از این پارکهایی که 4 تا درخت دارند،یک میدان کوچک و چند تا نیمکت. یک نیمکت خالی پیدا کردم و نشستم بقیه نیمکتها پر بود. 4 تا پیرمرد روی 2 تا از نیمکتهای پارک نشسته بودند،پیرمردهایی با عصا وعینک که شلوارشان را تا زیر سینه شان میکشند بالا و هر کاری میکنی نمی توانی دوستشان نداشته باشی.اگر از گرانی حرف نزنند از بچه هایشان حرف میزنند که خارجند و شغلشان که چقدر مهم بوده و قرار شطرنج میگذارند.
دوست داشتم به حرفهایشان گوش کنم .یاد بابا بزرگ خودم افتادم که کلاه شاپو داشت و هر روز با کت و شلوار وجلیغه می رفت پارک اما یک پیرزن با لباسهای کهنه روی صندلی 4 پارک اشاره میکرد که بروم پیشش این وقت صبح حوصله گدا را نداشتم فکر کردم وقتی خواستم بروم یک پولی هم بهش میدهم سرم را انداختم پایین و شروع کردم به ور رفتن با انگشتهایم و گوش دادن به حرف پیرمردها که چشم تو چشم پیرزن نشوم اما یکهو صدایش را شنیدم داشت با صدای بلند با خانوم و آقایی که از آن سر پارک آمده بودند سلام و احوالپرسی میکرد . خانم و آقا نزدیکتر شدند پیرزن جعبه ای که دستش بود را بطرفشان دراز کرد یکهو یخ کردم جعبه اش پر از آبنبات بود خانم و آقا سهمشان را برداشتند و رفتند

از: ناشناس
فقط باید عاشقت شد، طور دیگری نمی شود تحملت کرد.

از: ناشناس
✿ مثــــــل ِ × قـطـــراتــــ ِ آبــــــ ×

از میــــاטּ ِ انـگشتـــانــم

سُــر خــورد و رفـتــــ (!)
.
.
.
.
√ لـحظـاتــــ ِ نـابــــ ِ کـودکـــے . . ./. ✿

از: ناشناس
هیچکس به سکوت آدم نمیرسد همه منتظرند به فریاد آدم برسند

از: ناشناس
سلام خانواده دیواری
مهدی جان سپاس از انتخاب خوبت دوست عزیز
۰۹ اردیبهشت ۱۳۹۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
دوست داشتن بهترین شکل مالکیت است و مالکیت بدترین شکل دوست

داشتن!!!

از: جبران خلیل جبران
جبران خلیل جبران...

مهدی جان ممنون...
جبران کتابهای زیبا و خوبی دارد اگر دوستان به جملات معروف و زیبای او علاقه دارند کتاب " شن های کف رودخانه" این شاعر و نویسنده رو بخونن که مجموعی از جملات زیبای اوست..

و بهترین کتاب او نیز بی شک " هشت کتاب " اوست که متشکل از هشت داستان زیبای اوست...

عاشقانه های زیبایی ست
۲۶ فروردین ۱۳۹۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
چاره عروسک چیست، او که میخواهد زار زار گریه کند اما خنده را بر لبانش دوخته اند.
بی چاره عروسک

از: ناشناس
چقدر جالب بود تعبیرش
اما در واقعیت ما میخواهیم بخنیدم اما...
۱۸ فروردین ۱۳۹۱
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
سلام :(
من دارم میرم
سه شنبه میرم
شاید دیگه هیچ وخت هم دیگه رو نبینیم*:(
منو فراموش نکن
و بخاطر سردیهام ، بدی هام ، و ابری کردن و بارونی کردن شبهات منو ببخش:(
خدافس تا... .
.
.
.
.
از طرف پاییز... (چشمک) :)
یلداتون پیش پیش مبارک @};-

از: من
یلدا شما هم مبارک عزیز
۲۷ آذر ۱۳۹۰
یلدای شما هم پیش پیش مبارک
۲۷ آذر ۱۳۹۰
پاییز جادویی من داره میره..
پاییز فصل مهربونی بود..
کاش آخرین بارون پاییزی بباره این روزا..

یلدای همگی مبارک..
ممنون..
۲۷ آذر ۱۳۹۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
10سالش بود پدر تو گوشش زد هیچ نگفت,20 سالگی پدر زد تو گوشش هیچ نگفت,30 سالش شد پدر تو گوشش زد. گریه کرد گفت چرا گریه میکنی ؟ گفت: آخه اونوقتا دستت نمیلرزید...!


از: ناشناس
چه دوست داشتنی.. کاش من هم اینطور بشم. دعا کنید..
۲۵ آذر ۱۳۹۰
الهی..


ممنون..
۲۵ آذر ۱۳۹۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
در کلاس روزگار
درسهای گونه گونه هست
درس دست یافتن به آب و نان
درس زیستن کنار این و آن
درس مهر
درس قهر
درس آشنا شدن
درس با سرشک غم ز هم جدا شدن
در کنار این معلمان و درسها
در کنار نمره های صفر و نمره های بیست
یک معلم بزرگ نیز
در تمام لحظه ها تمام عمر
در کلاس هست و در کلاس نیست
نام اوست : مرگ
و آنچه را که درس می دهد
زندگی است ...

از: فریدون مشیری
از مرگ ...
هرگز از مرگ نهراسیده ام
اگر چه دستانش از ابتذال، شکننده تر بود.
هراس من – باری – همه از مردن در سرزمینی است
که مزد گورکن
از آزادی آدمی
افزون تر باشد

جستن
یافتن
و آنگاه
به اختیار برگزیدن
و از خویشتن خویش
با روئی پی افکندن ...
اگر مرگ را از این همه ارزشی بیش تر باشد
حاشا حاشا که هرگز از مرگ هراسیده باشم.
شاملو
۲۴ آذر ۱۳۹۰
فریدون مشیری

نمی خواهم بمیرم ، با که باید گفت ؟

کجا باید صدا سر داد ؟

در زیر کدامین آسمان ،

روی کدامین کوه ؟

که در ذرات هستی رَه بَرَد توفان این اندوه

که از افلاک ... دیدن ادامه ›› عالم بگذرد پژواک این فریاد !

کجا باید صدا سر داد ؟


فضا خاموش و درگاه قضا دور است

زمین کر ، آسمان کور است

نمی خواهم بمیرم ، با که باید گفت ؟


اگر زشت و اگر زیبا

اگر دون و اگر والا

من این دنیای فانی را

هزاران بار از آن دنیای باقی دوست تر دارم .


به دوشم گرچه بار غم توانفرساست

وجودم گرچه گردآلود سختی هاست


نمی خواهم از این جا دست بردارم !

تنم در تار و پود عشق انسانهای خوب نازنین بسته است .

دلم با صد هزاران رشته ، با این خلق

با این مهر ، با این ماه

با این خاک با این آب ...

پیوسته است .


مراد از زنده ماندن ، امتداد خورد و خوابم نیست

توان دیدن دنیای ره گم کرده در رنج و عذابم نیست

هوای همنشینی با گل و ساز و شرابم نیست .


جهان بیمار و رنجور است .

دو روزی را که بر بالین این بیمار باید زیست

اگر دردی ز جانش برندارم ناجوانمردی است .


نمی خواهم بمیرم تا محبت را به انسانها بیاموزم

بمانم تا عدالت را برافرازم ، بیفروزم


خرد را ، مهر را تا جاودان بر تخت بنشانم

به پیش پای فرداهای بهتر گل برافشانم

چه فردائی ، چه دنیائی !


جهان سرشار از عشق و گل و موسیقی و نور است ...

نمی خواهم بمیرم ، ای خدا !

ای آسمان !

ای شب !

نمی خواهم

نمی خواهم

نمی خواهم

مگر زور است ؟
۲۴ آذر ۱۳۹۰
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید