دم طلوع خورشید حوالی ساعت ۵ و نیم صبح سفر ما آغاز شد. در اتوبوس پس از معرفی دوستان در فضایی گرم و صمیمی طلوع خورشید را از پنجره ی اتوبوس تماشا کردیم تا در مسیر حرکت به سمت گرمسار در رستورانی توقف کردیم و صبحانه ای دلپذیر صرف کردیم. گرمای چای انرژی بخش وجودمان شد تا کمی بعد در مسیر به غار نمکی رسیدیم. تونل پیچ در پیچ با دیواره های پوشیده از نمک ما را به دریاچه ای کوچک حاصل باران حرکت داد. فضای ناب با سکوتی مطلق لحظات دلنشین و بی نظیری برایمان رقم زد و در حالیکه طعم خیار با دیواره های نمکی زیر زبانمان بود به سمت روستای پاده حرکت کردیم. از آثار تاریخی زیبای آنجا مثل یخچال خشتی، حمام قدیمی و قلعه ی تاریخی آنجا بازدید کردیم و لذت بردیم. غروب سفرمان را در تپه هایی زیبا و خوش فرم و عجیب معروف به تپه ی مریخی ها گذراندیم و بحث دلپذیر و آموزنده ای حول موسیقی باستان ایران و سیر آن تا موسیقی پیش از اسلام و ارتباط آن دوران با سبک های معماری هم دوره اش، سفرمان را غنی تر کرد. شب، سرشار از شادی و آرامش با نگاهی به ستاره ی های درخشان، به سمت تهران حرکت کردیم و حدود ۹ شب به نقطه ی شروع برگشتیم.
به روایت مهسا علی میرزایی