یک روز در مسیر مزرعه به یک دختر خسته برمیخورم اون ازم میخواد برم تا تو خلوت خودش بتونه بره تو اینستاگرام و بچرخه من مخالفت میکنم میگم بیا بریم تاتر اون خوشحال میشه و پاکوبان هفت شبانه روز به شادی میپردازه