آروین شاهحسینی ستارهایاست دنبالهدار که پشتسرش نور جای گذاشته؛
تا کنون تئاترهای تکنفرهٔ «رأس ساعت یازده»، «اختلال»، «یَت»، «ریچارد سوم» و «صفرپنج» را از او دیدم و هر بار فسونتر گشتم. بهراستی بسی، جایگاهاش در قلب همهٔ مردمان خالیاست، چراکه هنوز نشناختند اوی را که محبوب دلشان گردد.
این بازیگر را که در صحنه میبینی، گویی گوشت کَنده از تَن توست که برایت سخن میگوید؛ تجسم آدمیت در مقابل مردمکان چَشمهایت، آدمیت از جنس حقیقت. حقا که رقص واژههای کتاب ناپیدای بازیگریست که تکتکشان را آغوش گرفته و هویدایشان میسازد.
در تئاتر «ریچارد سوم» بهکارگردانی فریا امامی،
شاهد بودهام که پای او پیچ خورد اما بازی را رها ننمود و عاشقتر از پیش ادامه داد.
در تئاتر آخر بهنام «صفر پنج» و کارگردانی خود او، نقش سرباز پُرشر و ناامید را بازی میکند که بهناگه، در تار و تور چَشم دختری نخجیر، دلاش اسیر و به فردای روشن زندگانی آرزومند میشود. دختر قصه، صدای آرمیدهگردیدهٔ دختران بیرون داستان در جامعهٔ ماست که با اشعار زیبای فروغ فرخزاد رنگین میشود، فروغی که او نیز بهنحوی در قبال بیدادگریها، بینواییها، پارادخشها، تباهیها، خودکامگیها، ناهمچندیها و ... زمانهٔ خویش رنج کشیدهاست
و آینهٔ
... دیدن ادامه ››
نمایش که ایفاگر را در آن میبینیم، نمایانگر بخردی، درخشندگی و یکرنگی شهروندیست از مردمان خانهٔ ما در این سرای بیکَسی.
بازیگر، آروین شاهحسینی:
بخاری وجودش پُرهیزم و خورشید امیدش تابنده،
در پناه حضرت آشنا جاوید بماند و نامیرا
و باشد که گذرگاه بازیگری ایران با چلچراغ نقشهایش چراغانی شود؛
مسیری سبز، آبوجاروشده و پُر از امید، دلبستن و خوشبویهٔ گُل یاس باشد.
💐🪷🌿🌹🌷🪻