«فصل زرد» برای من فقط یه نمایش نبود؛ یه مکث بود، وسط شلوغیِ روزمره. مکثی که وادارت میکرد دوباره نگاه کنی—به خودت، به رابطههات، به چیزایی که نمیگی ولی باهات زندگی میکنن.
بازیها انقدر بیتکلف و زنده بودن که گاهی حس میکردی داری زندگی واقعی آدمها رو از پشت یه پنجره تماشا میکنی، نه یه اجرا روی صحنه. ریتم نمایش، فضاسازی، میزانسنها… همه چیز یهجوری بود که نه میشد چشم برداری، نه دل.
از اون کارها بود که آرزو میکنی کاش زود تموم نمیشد.
با احترام و تحسین
مهیار مهرتاش