در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | امیرحسین طبیبی
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 16:55:38
 

فعال هنری

 ۲۵ آبان ۱۳۸۲
«تیوال» به عنوان شبکه اجتماعی هنر و فرهنگ، همچون دیواری‌است برای هنردوستان و هنرمندان برای نوشتن و گفت‌وگو درباره زمینه‌های علاقه‌مندی مشترک، خبررسانی برنامه‌های جالب به هم‌دیگر و پیش‌نهادن دیدگاه و آثار خود. برای فعالیت در تیوال به سیستم وارد شوید


دیشب که به تماشای نمایش نشستم شاید طولانی‌ترین پنجاه دقیقه زندگی‌ام را تجربه کردم.
در تئاتر به زعم من، باید اجرا بتواند در ابتدایی‌‌ترین حالتش شکلی از گیرایی را در مخاطب ایجاد کند. اینکه شما به تماشای نمایشی نشستید و باید با آن همراه شوید.
اما در نهایت، آغازی ملال‌آور و خسته بدل به پایانی ملال‌اور و خسته شد بی‌آنکه ذره‌ای ذهن را با بازی‌ها یا با متن نمایشی قلقلک دهد.

تنها نکته بارز در ابتدای نمایش، موسیقی زنده و بی‌چیزانگارانه‌ی آن بود که آن هم در ادامه با ضربآهنگ‌های اشتباه و با عدم ایجاد هارمونی با بازیگر، بدل به عنصری آزاردهنده در بیشتر بخش‌های نمایش شد.
متن به خودی خود، ساکن است و راکد. چهار مونولوگ از زبان چهار یونس‌بن مطار متفاوت که هریک جدا ... دیدن ادامه ›› جدا به طرقی به خواب مرگ می‌رفتند و حالا در این زورقی که در ناکجا قرار گرفته به سمت جایی ناکجا‌آبادتر می‌روند.
کارگردانی کار با انتخاب شیوه‌های برشتی و شیوه‌های بی‌چیزانگاری، صحنه‌ای کاملا مینیمال طراحی نمود که در آن تنها چیزی که دیده می‌شد فقط همین قایق بود. در هیچ‌کجای متن، ما جایی فراتر از صحنه نرفتیم و حتی قایق هم قایق نبود.
این حرف نه به مثابه واقع‌گرایی و نه به مثابه همذات‌پنداری است بلکه به مثابه استفاده‌ی درست از صحنه‌ای است که طراحی شده.
مشکل اصلی شخص من، رکود نامتشخص و ناشیانه‌ی بود که در بازیگرها قرار گرفته بود. ما نه اکت پرفورماتیکی می‌دیدیم و نه در ضدیت با آن، سکون ظریف و ایجاز برانگیز.
بازیگر نقش فرشته در میانه‌ی سینمایی بازی کردن و تئاتری بازی کردن، چیزی خشک و لغزیده و ناهمگون به جا گذاشته بود که هر حرکتش آنقدر جلوه‌گری می‌نمود که حواس را بطور کامل پرت کند‌.
و بازیگران مرد با لحن‌های یکی دوتایی‌شان آنقدر کم بازی می‌کنند که صحنه در نهایت چیزی جز نمایشنامه‌خوانی یا یک اجرای رادیویی، که از شانس خوبمان چهره‌های بازیگران هم می‌دیدیم، پا پیش‌تر نگذاشت.
شیوه انتخابی متن و کارگردانی، چیزی شد در نهایت خواب‌آور که با آکسان‌گذاری‌های خطی و راکد خودش اجازه همراهی با متن را نمی‌داد.
و اگر شما تأکید بر جلوه‌گر کردن متن دارید و پی‌در پی به ما یاداوری می‌کنید که در صحنه تئاتر هستیم و باید کلیت متن را دریافت کنیم نه اینکه با ان همراه شویم، پس چرا این چنین لغزنده و خشک و ناظریف، تمام پنجاه دقیقه در صحنه تنها بازیگران می‌چرخند بی‌آنکه ظرافتی از بازی‌های نهان خود دربیاورند.

و اما متن، که به نظر و پژان من آفتی بود بر کل اجرا. که اگر این متن نبود، این پتانسیل مینیمال می‌توانست شکلی بهتر داشته باشد.
متن چرمشیر با همین نام که در سال ۱۳۷۸ نگاشته و در سال ۱۳۸۱ در نشر صنوبر منتشر شد، به آفت تفکرات هم‌نسلی‌های خود چرمشیر مبتلاست که دیگر برای نسل‌های امروزی جذابیتی ندارد. این کشش عجیب و ناهمگون نویسندگان بعد از انقلاب به عرفان و پیوند آن با تئاتر. که تئاتر هیچ منیتی با عرفان نداشته و نخواهد داشت.
این ایده‌ی حضور بی‌وقفه‌ی مرگ و نادیدنی بودنش تا آخرین دم، این «خط نهانی که تا پیش از این چیزی پنهان داشت» در آخر چیزی به مخاطب خودش نمی‌دهد
چرا که متن با این حجم از عرفان‌زدگی غریب و تاریخ مصرف گذشته‌ش بیشتر در جایگاه ادبیات جای دارد تا در جایگاه درام یا اجرا.
و بدا که حتی به عنوان متنی ضد درام نیز، گروه کارگردانی و دراماتورژ نتوانست آن را به خوبی تبدیل به اجرایی گیرا برای پنجاه دقیقه کند.
چرا که متن با زبان ثقیل و نامنعطف و خشک خود، زبان درام نبود و در اجرای نهایی این گروه تبدیل به زبان درام نشد.

البته گمان من این است که چند مخاطبی از هم‌نسلی‌های خود آقای اسدی و چرمشیر پیدا شوند که با متن ارتباط بگیرند، چرا که بطور کل آن‌ها عادت کرده‌اند که متن را بعنوان شاکله‌ای خشک و جدا شده از اجرا ببینند و اگر با این عرفان «بسم ربک الاعظم» کل نمایش کمی هم ارتباط گرفته باشند، نمایش برایشان خوب جلوه کرده است.
بی‌آنکه به این توجه کنند که چیزی که دربرابرشان قرار گرفت، به سختی یک تئاتر جلوه می‌نمود. زحماتی که شاید اگر ظریف‌تر کار می‌شد به نتیجه‌ای می‌رسید
که شاید باعث می‌شد ما کار کارگردان را ببینیم و اجرای بازیگران این کارگردان، نه عوامل متن نمایشنامه. که ما چیزی جز مرور متن نمایشی در صحنه ندیدیم.
خسته نباشید به گروه صلح و آرزوی موفقیت در دوره جدید کاری آقای اسدی.
باسلام و احترام.
متن سنگینی نوشتید. دور اول ۳۰ درصدش رو فهمیدم.. خیلی جاها رو نفهمیدم😟

مثلا این‌ جمله ( بازیگر نقش فرشته در میانه‌ی سینمایی بازی کردن و تئاتری بازی کردن، چیزی خشک و لغزیده و ناهمگون به جا گذاشته بود که هر حرکتش آنقدر جلوه‌گری می‌نمود که حواس را بطور کامل پرت کند‌). خشک و لغزیده و ناهمگون بود.ولی جلوه‌گری هم داشته... یکم درکش سخته برام..


یا این (بیشتر در جایگاه ادبیات جای دارد تا در جایگاه درام یا اجرا)
۰۶ خرداد
متن یا خوب است یا بد (البته در این مورد بد) و این ربطی به نسل خاصی ندارد یا حتی کلمات قدیمی و ثقیل ، یا ساده و امروزی چنانچه اینگونه بود نمایشهای شکسپیری دیر زمانی از دایره اجرا خارج شده بودند یا حافظ و سعدی از مدار شعر و شاعری ( حالا نگید قیاس مع الفارق است).

شخصاً با نمایش ارتباطی نگرفتم چون داستان جذابیتی برای من نداشت ولی به نظرم بازیگران تلاششان را برای بهترین نحو اجرای متن بکار برده بودند .

لباس انتخاب شده که مناسب متن بود البته که دکور همیشه جای بهتر شدن دارد ولی انتخاب شمشیر سامورایی به جای شمشیر دمشقی توی ذوق می زد .

و اما موسیقی ، که خوب بود ولی موسیقی هم نمی توانست کمکی به جذاب شدن نمایش بکند.

برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید
 

زمینه‌های فعالیت

تئاتر

تماس‌ها

businesstabibitheater@gmail.com