در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | امین: انگشتانِ دستت که روی گونه ام لِی لِی می کنند کودک می شوم باز دلم آغو
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 12:23:24
انگشتانِ دستت که روی گونه ام لِی لِی می کنند
کودک می شوم
باز دلم آغوش می خواهد
و 
گل کوچکِ
چسبیده به فٓنس های مدرسه ی " تصفیه شکر"
و
گم شدنِ پی در پیِ میان آن همه "مورتِ " مقدس
و
فرارِ از مارها
که بارها و بارها نگاهم کردند
و
کلاسِ اولم را می خواهم
با آن همه دختر ... دیدن ادامه ›› و پسرِ یاغی
که نمی دانمشان
...
لبانت که با گوشم نزدیکی می کند
هیجان زده شهوت بچگی می شوم
باز دلم
کندوی عسلِ نشسته میانِ شاخه های "نخل های استرالیاییِ " بی ثمر را می خواهد
و سنگ و فرار
...
چشمانت که با گونه ام هم خوابگی می کند
گویی باز همبازیه قطار هایم
بی راننده
بی لکومتیو
بی ریل
و
بی مسافر
... 
عاشقت که شدم
باز دلتنگِ دیروزهایه بی فردا شدم!!!
چقدر دلنشینه شعراتون
۰۲ فروردین ۱۳۹۳
از خواندن اشعار شما سیر نمی شوم
درود
۱۵ فروردین ۱۳۹۳
ممنون خانم مرجانه
۲۴ فروردین ۱۳۹۳
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید