در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | حسن کریمی قدوسی درباره نمایش شکلک: دو تا تئاتر توی زندگیم دیدم که نیم ساعت آخر دوست داشتم از سالن بزنم بی
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 10:29:32
دو تا تئاتر توی زندگیم دیدم که نیم ساعت آخر دوست داشتم از سالن بزنم بیرون. یکی این بود یکی ترانه های قدیمی. البته این نظر کاملا شخصی هست و تقریبا بیشتر افراد داخل سالن از تئانر لذت بردن. مشکلی که من با این تئاتر دارم این بود که اصولا اسم تئاتر نمی شود رویش گذاشت و بیشتر نمایش بود.
به نظر من داستان این تئاتر در حد یک سیناپس بود که کلا قصه بیشتر مواقع جلو نمی رود و زمان تئاتر بیشتر با صحبت های بیمورد بین شحصیت ها پر می شد از جمله حرکات پانته آبهرام که چندین بار تکرار شد و باعث ذوق و خنده بسیاری می شد. در حالی که شخصا مدام از خودم سوال می کردم که اینها کلا یعنی چی؟
در نهایت ترجیح می دم ده بار دیگر بروم تئاتر های مثل سقراط، ویتسک، سنگ ها در جیب هایش و مرد بالشتی را ببینم تا یک بار دیگه این تئاتر رو ببینم.
( البته بازی های بسیار خوب بود )
باهاتون موافق نیستم اما در مورد حرکات پانته آ بهرام میشد ی درصدی از تکرارش کم بشه ‏!!!‏
۱۸ بهمن ۱۳۹۲
اتفاقا در مورد ترانه های قدیمی من هم به شدت با جناب کریمی هم عقیده ام.
۲۰ بهمن ۱۳۹۲
علت اینکه از ترانه های قدیمی رو دوست نداشتم این بود که خوشبختانه یا بدبختانه وقتی تئاتر میرم دنبال اینم که ذهنم از اول تا آخر تئاتر دنبال کشف داستان، شخصیت ها، استعاره ها و غیره باشه. برای اینکه از ترانه های قدیمی لذت ببرین نیاز بود از دو چیز خوشتون بیاد: تهران یا ترانه های قدیمی. متاسفانه من احساس همذات پنداری با هیچکدام از این ها نداشتم! علت اینکه آرزو می کردم سالن رو ترک کنم این بود که بعد از اپیزود 2 متوجه شدم تا انتهای تئاتر شخصیتی روی صحنه میاد، در 5 دقیقه معرفی میشه، در 2 دقیقه بایستی احساس همذات پنداری کرد و شاید هم اشک ریخت و در انتها فردی می آید و یک آهنگ قدیمی رو می خواند. به همین علت دیگر جذابیتی برای من نداشت. ترجیح می دادم بروم کنسرت. به همین علت یک فیلتر بین خودم و سیمپاتی که با قصه ها قرار بود بر قرار کنم ایجاد ... دیدن ادامه ›› کردم.

در مورد تئاتر شکلک مشکل از این جا شروع شد که در اواسط داستان پیام و انتهای قصه را فهمیدم. به قول یکی از دوستان این ایده تکرار تاریخ و "همه شکل هم بودن" بارها در سال های اخیر تکرار شده ( نمونه موفقش فیلم cloud atlast ) . من شخصا اگر اجرای این ایده قوی باشه بازهم از دیدن این پیام لذت می برم ولی اجرا انصافا به جر بازی ها حرف خاصی برای زدن نداشت. پیام ها و استعاره های تئاتر خوب بود مثل: شباهت چهره ها در عکس قدیمی، قرار دادن عکس قدیمی در ورودی ساختمان در لحظات آخر تئاتر که نشان دهنده ثبت شدن در تاریخ و ماندن در آنجا بود، بچه ای که شبیه همه بود، شباهت داستان ها بهم، شباهت دیالوگ ها بهم و .... . همه این ها خوب بود، اما تماما داشت پیام داستان را به نحوهای ساده و ابتدایی بازیافت میکرد. مشکل جایی بود که اضافات غیر ضروری اجرا بیش از حد بود و کمک به شخصیت پردازی داستان نمی کرد. البته این سبک تئانر بود و این "سلیقه" من هست که از این سبک خوشم نمی آید. به نظر من، دیالوگ های آقای محمد زاده که می گفت " شما ها کی هستین؟ شناسنامه هاتون کجاست " خیلی سطحی و برای خنداندن لحظه ای تماشگر بود. من شخصا احساس می کردم به شعورم توهین می شود. مشکل وقتی حاد تر می شد که می دیدم جمعیت زیادی از تماشگران بلند می خندیدند و بعد از لحظه ای، کوچکترین و بی مزه ترین حرکات و کلمات بازیگران باعث خنده دوباره تماشگران می شد که این به نظر من بعنی تئاتر با وجود پتانسیل بالایش خودش را ضعیف کرده بود. در ادامه به نظر من بعضی از تابو شکنی ها به این شکل با استفاده از دیالوگ ها و حرکات جالب نیست و بسیار سطحی است.

مقایسه این دو تئاتر هم به این دلیل بود که هر دو در تالار شمس بودند و خاطره خوبی هیچکدام ایجاد نکردند.
۲۰ بهمن ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید