در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | ابوالفضل عظیمی: خواب هایم در غزل تعبیر شد پلک هایم با سحر درگیر شد در شگفتم از سکوت
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 22:37:58
خواب هایم در غزل تعبیر شد
پلک هایم با سحر درگیر شد
در شگفتم از سکوت زخم ها...
...آن شبی که مرگ هم تحقیر شد
سرفه ها آخر امانش را برید
خسته شد از زندگانی سیر شد
اشک های آسمان لرزید و ریخت
یک شبه صد سال مادر پیر شد
سخت می شد زندگی بعد از پدر
زندگیمان سرد شد دلگیر شد
مثل زندان شد مرا در بر گرفت
اشک هایم حلقه ی زنجیر شد
صبح با لالایی مرگ غزل
پر فضای شهر از تکبیر شد
((آن حکایت آن حکایت باز هم
زود خیلی زود ناگه دیر شد))
تنها
ممنون میشم اگه نقد کنید و نظر بدید مهربوناااا...
۱۰ تیر ۱۳۹۲
بسیار خوب بود موفق باشسید
۱۰ تیر ۱۳۹۲
از همه تون ممنون عزیزان
۱۰ تیر ۱۳۹۲
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید