این "گذشته" است که شب می خزد زیر شمدت. پشت می کنی می بینی روبروی توست. سر در بالش فرو می کنی می بینی میان بالش توست. مثل سایه است و از آن بدتر. سایه،نور که نباشد نیست، اما گذشته در خموشی و ظلمت هم با توست.
نه فهیمه جان.. هنوز نرفتم..:|
آخ جون باشه میرم تکخوری میکنم:)) حالا فوقش جریمش اینه که یا باید ظرفهای گروپخورا رو بشورم دیگه! یا یه چند وقتی از تیم گروپخورا محروم میشم :| ;))
جداً روحم برنگرده چی؟! سر یرما که روحم رفت .. و وقتی برگشت تو تیوال حسابی زخمو زیری شد و دیگه بیچاره توبه کرد از رها شدن و له لورده شدن اینورو اونور. :| ;)
عزیزم...فعلن که خبری از گروپخوری نیست، با خیال راحت برو به تکخوری ت برس...اصلن به نظرم باید بار اول رو تنهایی دیدش، چون بعدش باید ساکت و آروم و تنها واسه خودت راه بری و بهش فکر کنی...
روحت رو هم بذار آزاد باشه... مثل همیشه :)