در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | نماینده اثر درباره نمایش بیست و یک: به بهانه اجرای تاتر 21 «۲۱»؛ عددی که تکثیر می‌شود، درون ما، بیرون ما
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 11:18:54
به بهانه اجرای تاتر 21
«۲۱»؛ عددی که تکثیر می‌شود، درون ما، بیرون ما

در آغاز، فقط یک عدد است. ۲۱. بی‌هیاهو. بی‌توضیح. بی‌تاریخ. اما همین بی‌تاریخی‌اش است که ما را وا‌می‌دارد به جست‌وجو، به کشف، به پرسش‌های بی‌پاسخ. نمایش «۲۱» از همان ابتدا ما را در دل سکوتی معمایی رها می‌کند، جایی بین واقعیت و خیال، بین آسیب و پناه، بین درد و توجیه. این اثر، نمایشی صرف نیست، تجربه‌ای ذهنی‌ست که جسم ما را در سالن نگاه می‌دارد اما روحمان را به دورترین لایه‌های روان پرتاب می‌کند.
محسن اردشیر، با جسارت و مهارتی ستودنی، نمایشی را خلق کرده که به‌جای شلوغ‌کاری‌های فرمی و بازی با امکانات فنی، به جوهره‌ی تئاتر وفادار می‌ماند؛ یعنی به انسان، به ذهن متلاطمش، و به آن لبخند سردی که هر شب بر چهره‌ی یک شخصیت چندپاره می‌نشیند.
بازی‌ها خیره‌کننده‌اند، بی‌نیاز از ستاره و شهرت، و درست به همین دلیل، صادق و اثرگذار. حضور بازیگران جوان با نقش‌هایی سنگین، گواهی‌ست بر آمادگی یک نسل تازه برای مواجهه با مضامینی پیچیده، عمیق و درهم‌تنیده. آنان به خوبی از پس بازنمایی شکنندگی شخصیت‌هایی برمی‌آیند که نه قربانی صرف‌اند و نه ... دیدن ادامه ›› هیولا؛ بلکه انسان‌اند با همه‌ی طیف‌های خاکستری درونشان.
نور در این نمایش، نه تزئین است و نه راهنمای نگاه؛ بلکه یکی از شخصیت‌های روایت است. می‌تابد، قطع می‌شود، سایه می‌سازد، فشار می‌آورد، فرار می‌کند، تا به ما یادآوری کند که در دل تاریکی هم گاهی می‌توان دید. میزانسن‌ها دقیق‌اند و با وسواس طراحی شده‌اند؛ انگار هر گام، هر سکون، هر چرخش بدن، بخشی از روان‌کاوی نمایش است، نه صرفاً زیبایی بصری.
اما جوهره‌ی این نمایش، در داستانی‌ست که مکان ندارد اما همه جا هست. نویسنده با حذف جغرافیای قطعی، دست مخاطب را باز می‌گذارد تا آن را به دل خودش ترجمه کند؛ به زخم‌های خودش. اگرچه در روایت گفته می‌شود که داستان در شیلی رخ می‌دهد، اما این شیلی می‌تواند تهران باشد، لندن، یا یک اتاق بی‌پنجره در ذهن یک کودک.
شخصیت اصلی، نماینده‌ی ذهنی‌ست که از کودکیِ زخمی عبور کرده و هیچ‌گاه از آن عبور نکرده است. او نه تنها شخصیت‌ها را در خود تکه‌تکه می‌کند، بلکه تماشاگر را هم وادار به تقسیم می‌کند: بین قضاوت و همدردی، بین وحشت و درک، بین قربانی بودن و جنایتکار شدن. تلاش او برای پوشاندن چهره‌ی خود زیر لباس مقدس، تقلایی‌ست برای آشتی با خودش، اما آشتی‌ای که دیر شده است، و شاید اصلاً ممکن نبوده.
نمایش «۲۱» تئاتری‌ست که بیشتر از آن‌که بخواهد دست بزند، دل را می‌لرزاند. تجربه‌ای‌ست که پایان نمی‌پذیرد با خاموشی چراغ‌ها، بلکه همان‌جا شروع می‌شود. جایی در ذهن، در قضاوت‌های ناگفته، در خاطرات فراموش‌شده، در سوال‌هایی که با ما به خانه می‌آیند.

مخاطب این نمایش را نه فقط تماشا کردم، بلکه زیستم. و این زیستن، چیزی فراتر از دیدن است. تئاتر وقتی تئاتر است که تو را تغییر دهد، و «۲۱» از آن دست نمایش‌هاست که ریشه می‌دواند. بی‌صدا، عمیق، ماندگار.
نرگس ناظمی نیا
نویسنده، روزنامه نگار منقد