در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | نماینده اثر درباره نمایش بیست و یک: اعلام نظر خانم دکتر فرح اسدی مدرس دانشگاه درباره نمایش "۲۱"
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 03:52:42
اعلام نظر خانم دکتر فرح اسدی
مدرس دانشگاه
درباره نمایش "۲۱"


🎭 نمایشی تلخ، جسور و اندیشمندانه –  "بیست و یک"

دیدن «بیست و یک» تجربه‌ای‌ست نفس‌گیر، نه فقط از نظر محتوای سنگینش، بلکه به‌واسطه‌ی شیوه‌ی اجرا، نورپردازی، طراحی صحنه و بازی‌های دقیق ... دیدن ادامه ›› و کنترل‌شده. نمایشی که با جسارت و صداقت سراغ یکی از پرچالش‌ترین موضوعات اجتماعی رفته و به جای داوری یا شعار، روایت می‌کند و دعوت به فکر.

کارگردانی محسن اردشیر با نگاهی ریزبین و ساختاری غیرخطی، موفق شده فضایی نیمه‌مستند خلق کند که تماشاگر را هم‌زمان به مشاهده، قضاوت و مشارکت در داستان وا‌می‌دارد. طراحی صحنه مینیمال، اما بسیار گویا و کاربردی است و همراه با نورپردازی هوشمند و طراحی صوتی دقیق، فضای ذهنی پیچیده‌ی شخصیت‌ها را تقویت می‌کند.

دراماتورژی دقیق، هوشمند و بی‌تساهل – عنصر پنهان در قوت «بیست و یک»

در پسِ ساختار چندلایه و متراکم نمایش بیست و یک، یک نیروی تحلیلی قدرتمند ایستاده است: دراماتورژی که با ظرافت، قاطعیت و شناخت عمیق از ماهیت روایت‌های بحرانی، موفق شده این متن را از دام شعار، داوری یا احساس‌گرایی نجات دهد.

دراماتورژ این اثر،  محسن خیمه دوز با تیزبینی در انتخاب الگوهای بیانی، تنش‌های پنهان میان شخصیت‌ها را برجسته کرده، و با پالایش ساختار روایی، نمایشی درباره جنایت، قدرت، تجاوز و فراموشی جمعی را به شکل روایتی انسانی، تلخ و فکرشده درآورده است. زبان اثر، میان مستند و ذهنی نوسان می‌کند و این چرخش‌های معنایی بدون راهبری دراماتورژ، نه ممکن، نه قابل‌کنترل بودند.

دراماتورژ نه فقط تحلیل‌گر متن، بلکه نگهبان لحن نمایش است؛ او اطمینان داده که بیست و یک در بیان خشونت، دچار افراط یا تزئین نشده، بلکه آن را با حفظ کرامت قربانی، از منظر روان‌شناختی و اجتماعی کاویده است. انتخاب لحظات سکوت، میزانسن‌های حذف‌شده، یا فضاهای "نگفته"، همه تحت کنترل ذهنی‌ست که دراماتورژی اثر را شکل داده.

همچنین دراماتورژ با حفظ تعادل میان واقعیت‌های تاریک و شخصیت‌پردازی انسانی، اجازه داده که حتی شخصیت‌هایی چون جان بانیفاس یا تئو مانچینی، به کلیشه یا قربانی صرف تقلیل پیدا نکنند. نتیجه‌، نمایشی‌ست که نه صرفاً عاطفی‌ست، نه صرفاً عقلانی، بلکه دعوت به همدلی‌ست در دل تلخی، و این دقیقاً همان جایی‌ست که کار دراماتورژ می‌درخشد.

در بیست و یک، دراماتورژی نه در حاشیه، بلکه در قلب اجرا تنفس می‌کند.

اما ستون اصلی این نمایش، بی‌تردید بازی‌های آن است:

محمدمحسن شفیعی است بدون شک


در میان همه‌ی شخصیت‌های «بیست و یک»، اسپویل نمی کنم، بیش از آن‌که یک پدر یا .... باشد، تجسمی‌ست از بیماری روانی پنهان‌شده در لباس قدرت . او نه تنها شخصیت پیچیده‌ای دارد، بلکه نمونه‌ای از انسان‌هایی‌ست که عشق را با تملک، و ایمان را با سلطه اشتباه می‌گیرند.
...... کسی‌ست که عشقش مخرب است؛ عشقی بیمارگونه، پر از انکار و خشم. او به آلیس بانیفاس علاقه دارد، اما نه علاقه‌ای انسانی؛ بلکه علاقه‌ای در مرز جنون، که وقتی بی‌پاسخ می‌ماند، به خشونتی مرگ‌بار تبدیل می‌شود. در نگاه او، کسی که عشقش را نمی‌پذیرد، سزاوار نابودی‌ست. همین منطق است که جنایت‌هایش را برای خودش توجیه‌پذیر می‌کند.

اما چیزی که این شخصیت را هولناک‌تر می‌کند، فقط جنایت‌هایش نیست، بلکه تصویری‌ست که از خودش برای جامعه می‌سازد. آدمی مهربان، انسانی قابل‌اعتماد. در واقع، او دروغ را زیسته، نه فقط گفته. تماشای او بر صحنه، تماشای انسانی‌ست که مرزهای خیر و شر را در ذهنش از بین برده و با چهره‌ای آرام، بی‌وقفه و با اطمینان، ویران کرده است. حضورش در نمایش، حضور یک قاتل نیست، حضور یک روان‌پریش عمیقاً نهادینه‌شده در ساختارهای اجتماعی‌ست. جامعه‌ای که می‌داند، اما می‌پوشاند. می‌بیند، اما چشم می‌بندد.

....... فقط یک شخصیت نیست؛ او نمادی‌ست از پنهان‌کاری نهادها، از توجیه جنایت به اسم ایمان، از عشقی که در نبود مرز، به جنون می‌رسد.
فرزوان حسینی در نقش اگنس مدیسون، با سکوت‌های بُرا و نگاه‌هایی که از درد لبریزند، شخصیتی زخم‌خورده و در آستانه‌ی فروپاشی را به‌خوبی ترسیم می‌کند.
مرضیه آقاسی در نقش اما مدیسون، دو لایه‌ی متضاد از شخصیت را خلق می‌کند: قربانیِ گذشته و زنِ بازمانده‌ی امروز؛ اجرایی پر از ظرافت و پیچیدگی.
هادی رضایی در نقش طیکل هاندرسون، با سکون و ایجاز، نماینده‌ی انسانی‌ست که در کشاکش میان بی‌تفاوتی و همدلی گیر کرده.
مهشید صارمی در نقش آلیس بانیفاس، با نوسانی دقیق بین استیصال و امید، مادری ملموس و درگیر را به تصویر می‌کشد.
نازگل روزبهانی در نقش اما مانچینی، با لحنی سرد و فاصله‌گذار، نماد ساختارهای خشک قضایی و نماینده‌ی نگاهی عینی و بی‌طرف است.
شایان پیروز و سید محمد موسوی در نقش‌ تئو مانچینا؛ بدنی که با درد تنفس می‌کند، ذهنی که از تمیزی زنده می‌ماند
امیر مسعود و Della Kh این را خواندند
محمدمحسن شفیعی این را دوست دارد
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید