امروز ۳۰ خرداد ۱۴۰۴ ساعت ۰۱:۴۰ نیمه شب
تقریباً تا ساعتی دیگه یک هفته از شروع جنگ میگذره
یک هفته پیش حدود ساعت های ۳:۳۰ جلوی ساختمون در حال سوختن سر خیابون آسمان فکرش رو هم نمیکردم که چه بلیطهایی روز به روز کنسل بشن، چه دوستایی که از سر نگرانی پس از مدت ها بهم زنگ بزنن، چه ساعتهایی که زیر آتیش و صدای پهپاد و ضد هوایی به خواب سنگین برم، چه دردی که بعد از روزها مقاومت و در نهایت اجبار به کوچ از تهران آخرین نگاه رو برگردم و به شهر بکنم و چه دلتنگی که برای شهر دوست داشتنی و دوستهایی که الان فکر کنم حتی یک روز هست که از سلامتیشون هم خبر ندارم، باید تحمل کنم.
این روزها میگذره و اگر زنده بمونیم به خاطراتی که برای نسلهای بعدی تعریف میکنیم اضافه میشه! ولی امیدوارم به سلامتی و خوبی برای همهمون ختم بشه.
یا همونطور که امروز به یکی از دوستان خارج نشین و نگرانم گفتم: یعنی امیدواریم که بشه 🙂
بماند به یادگار ✌🏻✊🏻