تحلیلی بر فیلم سینمایی "دربند" ؛ اثر پرویز شهبازی
قبل از اینکه تحلیل رو بخونین ؛ باید بگم که این تحلیل ، یک تحلیل کارشناسی شده از سمت یک آدم متخصص نیست ؛ این تحلیل ، توسط کسی نوشته شده که فقط تلاش کرده به عنوان مخاطب عام ، بتونه به نکات جزئی توجه کنه و در اتمام اثر ، تحلیلی با توجه به اون بنویسه که بتونه به اون افرادی که دوست دارن اثر رو ببینن کمک کنه. راستی ؛ این تحلیل محتوای فیلم رو اسپویل نکرده و فقط قسمتی از انتهای اون حاوی اسپویل هستش که در آخر تحلیل بهش اشاره کردم.
فیلم رو به پیشنهاد احسان منصوری عزیز دیدم و خودشون هم اشاره کرده بودن که از اون دسته از فیلم هاییه که در صورتی که خیلی عادت دارین با شخصیت اصلی همدلی کنین درگیرش می شین ؛ تا حد زیادی این اتفاق در طول اثر برام افتاد ؛ در مورد شخصیت ها ، به نظرم کارگردان در طول زمان اثر ، تونسته اون ها رو به مخاطب به خوبی بشناسونه ؛ به این معنا که شما تا میانه های اثر ، به شناخت کاملی از شخصیت های محوری می رسین و از میانه های اثر به بعد با توجه به شخصیت هاشون می تونین آینده فیلم رو پیش بینی بکنین ؛ البته نه به این معنا که فیلم جذابیتش رو از دست میده ؛ فیلم تا آخرین لحظه (به شخصه برای من) جذابیت خودش رو حفظ کرد.
در مورد نحوه بازی ها ؛ من نحوه بازی کردن اغلب شخصیت ها از جمله نازنین بیاتی و بهرنگ علوی رو خیلی دوست داشتم ؛ بازیشون باورپذیر بود و بهخوبی
... دیدن ادامه ››
با نقش پیوند خورده بود و به نظرم خیلی عالی با نقش شون ارتباط گرفتن و این ارتباط رو تا آخر فیلم حفظ کردن. اما بازی تعدادی از نقش های فرعی ، بدون هدف ، فقط در حاشیه فیلم انجام میشه که ذهن مخاطب انتظار داره ازشون نتیجه ای در فیلم بگیره ؛ ولی این اتفاق تا آخر اثر نمی افته.
در مورد محتوا ؛ فیلم در حال اشاره به معضلات اجتماعی برای یک دانشجوی پزشکیه که برای تحصیل به تهران اومده و باید بتونه خودش رو با شرایط جدید و مشکلات اجتماعی وفق بده ؛ موضوع ، چیزیه که در دهه نود ، تازه داشته در کلان شهر های ایران اتفاق می افتاده و موضوعی بوده که به نظرم پرداخت به اون از نیاز های اون موقع بوده.
در پایان ، تعدادی نکته در مورد "دربند" به ذهنم میرسه که گفتن شون خالی از لطف نیست ؛ این قسمت از تحلیل اسپویل داره و اگه اثر رو ندیدین ، پیشنهاد میدم این قسمت رو مطالعه نکنین که اثر جذابیتش رو براتون از دست نده.
اول اینکه موضوعاتی توی فیلم بودن که کاگردان چند سکانس رو بهشون اختصاص داده ولی هیچ تاثیری توی فیلم ندارن ؛ مشخصا دارم در مورد سکانس های تجمع توی دانشگاه صحبت میکنم ؛ موضوعی که در طول فیلم کاملا فکر می کنین که قراره در روند داستان تاثیری ایجاد کنه ولی متاسفانه ایجاد نمیکنه.
دوم اینکه نقش فرید ؛ دوست سحر و پسر زراعتی ، یک نقش خیلی نامعلومه که بسیار در طول فیلم کم رنگه ، آخر اثر کمی پر رنگ میشه و در اتمام فیلم شما رو با کلی سوال مواجه میکنه.
سوم اینکه پایان فیلم تا حدی باز هستش و حس میکنم پرویز شهبازی قسمتی از پایان بندی رو به عهده مخاطبش گذاشته ؛ با کمی دقت به پایان اثر ، میشه پایان اثر رو توی ذهن ترسیم کرد اما همچنان پایان اثر حس ناکاملی رو به من منتقل کرد.
جمعا ؛ به نظرم اثر خوبی بود و امیدوارم که این تحلیل اگه می خواین اثر رو ببینین کمک تون کرده باشه ؛ اگه هم دیدین ، ذهنتون رو در ارتباط با فیلم مرتب کرده باشه.