امر ملوکانه ، زندگی و بود و نبود انسانهای تحت امر را به بازی میگیرد و چقدر راحت سرنوشتها را رقم میزند. پادشاه ، ضمن آنکه خودش هم گرفتار تقدیر و بازی های روزگار است، ترور می شود، دچار انقلاب مشروطه می شود، عزل میشود یا.... در همین فرصتهایی که حکومت میکند با سرنوشت مردمش بازی میکند. این مردم میتوانند از نزدیکان درباری باشند یا عامه مردم. در این نمایش که همین قاعده برقرار است، این بار عشق و عاشقی یک زوج ناکام به بازی گرفته شده و نامه ها ، ضمن آنکه بین دو زوج رد و بدل میشوند، کل فضای صحنه را و مردم را و بیننده نمایش را در گیر ماجرا کرده اند. و چون برخلاف پیامهای امروزه که لحظه ای اند ، مانا و دیرپا هستند ، جای تعمق و فکر کردن و قضاوت کردن را بوجود می آورند. هم شوهر عاشق نما و اروپا نشین و بوالهوس ،بازی در می آورد آن هم در طول یک عمر و دوران چهار پادشاه ، و هم معشوق بیچاره ،محکوم به اسارت و پیر شدن در ناکامی! همه تحت امر ملوکانه ، عمرشان به فنا رفته است.
بازی ها و خصوصا" بازی خانم عاطفه رضوی که شاید بیشترین درصد دیالوگها را ایشان بدون تپق و با لهجه ای شیرین ادا می کنند،بسیار دیدنی و جالب توجه هستند. موسیقی هم بجا و روان و دلپذیر است. هنر جناب حسین پاکدل در نگارش متن نمایش با ادبیات قاجاری انسان را به یاد دیالوگهای زنده یاد علی حاتمی می اندازد و البته نقطه قوت نمایش است. ماسکها و صورتکها را خیلی دوست نداشتم . مانع هم نفسی تماشاگر و بازیگر میشدند. شاید بجز فروغ السلطنه که ماسک نداشت ، بقیه نقشهای اصلی باید در زیر نقاب پنهان می ماندند که نشان دهند در زمانه های مختلف و در وجود آدمهای مختلف تکرار شدنی هستند. در کل ، نمایش دیدنی و زیبایی است و برای دست اندر کارانش آرزوی توفیقات روز افزون دارم.