نقد فیلم «یادگار جنوب»
کارگردانان: حسین امیری دوماری | پدرام پورامیری
در جستوجوی خاطرهای از عشق گمشده
فیلم «یادگار جنوب» دومین تجربهی بلند حسین امیری دوماری و پدرام پورامیری پس از «جاندار» است؛ اثری که برخلاف فیلم اول، جسورتر، شخصیتر و در عین حال دشوارتر برای ارتباط مخاطب عام است. فیلم با تکیه بر مؤلفههایی چون مرگ، عشق ازدسترفته و روانپریشی پس از فقدان، سعی دارد درونیترین لایههای ذهن یک مرد عاشق را واکاوی کند. اینجا نه با یک داستان کلاسیک مواجهایم، نه با فیلمی صرفاً احساسی؛ بلکه با ساختاری درهمتنیده از خاطره، هذیان و تنهایی که از همان ابتدا تکلیف خود را با تماشاگر مشخص میکند: این یک فیلم «روانیِ عاشقانه» است، نه یک عاشقانهی
... دیدن ادامه ››
روانپسند.
ساختار روایی | روایتی تکهتکه از ذهنی درهمشکسته
فیلم داستان وحید را روایت میکند؛ مردی که معشوقهاش رعنا را از دست داده و حالا در تلاش است تا او را در کالبد زنی دیگر بازسازی کند. اما این بازسازی نه بر بستر خاطره، بلکه بر بستری از انکار و ترس شکل میگیرد. ساختار فیلمنامه مبتنی بر پرشهای زمانی، فلاشبکها و تکهتصاویر ذهنی است که گاه به عمد وضوح را مخدوش میکنند. همین انتخاب ساختاری، فیلم را به تجربهای ذهنی تبدیل کرده، اما در برخی نقاط ضربآهنگ روایت را مختل میسازد. فیلم در پرداخت روایی بهدنبال خط داستانی نیست، بلکه سعی دارد سیر فروپاشی روانی وحید را با گسستهای تصویری و حسی نمایش دهد. اما این جسارت در روایت، گاهی به قیمت از دست رفتن درگیری عاطفی با مخاطب تمام میشود.
بازیگری | مردی که نمیخواهد فراموش کند
وحید رهبانی در نقش مردی که عشق را از دست داده، تلاش میکند با چهرهای سرد، کمتحرک و پر از اضطراب فروخورده، حالوهوای شخصیتش را منتقل کند. بازی او بر پایه کنترل احساسات است، نه بروز آن. در برابرش، الناز شاکردوست با نقشی دوگانه، هم بهعنوان زنِ واقعی و هم بازتابِ ذهنی، موفق میشود حالتی بین واقعیت و خیال را حفظ کند. از سوی دیگر، پژمان جمشیدی در نقشی فرعی و جدی ظاهر شده که گرچه تلاشاش محترم است، اما در کنار سایر اجزای فیلم به چشم نمیآید و از نظر لحن و حضور حسی، کمی بیرونزده به نظر میرسد. شخصیتها در این فیلم چیزی بیش از تیپ نیستند، اما حضور آنها بیشتر از طریق تصویر و اتمسفر معنا پیدا میکند تا دیالوگ یا کنش.
کارگردانی و فرم | تجربهگرایی با طعم جنوب
آنچه «یادگار جنوب» را از بسیاری آثار همنسل خود متمایز میسازد، نگاه کارگردانان به فرم و فضاسازی است. جنوب ایران در این فیلم صرفاً یک لوکیشن نیست، بلکه تبدیل به شخصیت میشود؛ شخصیتی گرم، مرطوب، خسته و در آستانه انفجار. قاببندیها با دقت طراحی شدهاند، نورها گاه محو و گاه تیز و ناآراماند و موسیقی در اغلب دقایق فیلم غایب است تا سکوت جای خالی عشق را پر کند. تدوین فیلم گرچه در برخی لحظات با ریتم روانی شخصیت همگام میشود، اما در مواردی نیز بیش از اندازه بر حالت ذهنی تکیه میکند و اجازه نمیدهد سیر روایت تثبیت شود.
نقاط قوت و ضعف | در امتداد وهم، در سایه فاصله
نقطه قوت اصلی فیلم، جسارت در روایتگری و ساختار بصری آن است. «یادگار جنوب» بهجای درامی کلاسیک، یک ذهنآشوب سینمایی خلق میکند. لوکیشنها، رنگها و اتمسفر گرم و ساکت جنوب، به درستی در خدمت حس و حال فیلم هستند. در عوض، ضعفهای فیلم بیشتر در ناپایداری روایت و ناتوانی در ایجاد همذاتپنداری عاطفی با مخاطب است. فیلمسازان در پی ساختن اثری شاعرانه و ذهنی بودهاند، اما در لحظاتی از مسیر، اسیر فرمگرایی صرف شدهاند و اجازه ندادهاند فیلم به دل بنشیند. شخصیتپردازی نیز در برخی موارد در حد پتانسیلهایش گسترش پیدا نکرده و روابط انسانی در حد موتیف باقی ماندهاند.
امتیازدهی :
بازیگری | 6/10
فیلمنامه | 5.5/10
کارگردانی | 6.5/10
تأثیرگذاری | 5/10
نوشته سعید رهنما
پ.ن : یکی از موارد جالب توجه گریم خاص، صابر ابر است....