سلام
بعد مدتها با یه دوست عزیز برای دیشب برنامه جور کردیم که این تئاتر رو ببینیم. از حدود دو ساعت قبل تئاتر قرار داشتیم و اولش خنده و حال خوب و اینها بود و در یک زمان کوتاه بعدش ناگهان یک اتفاق شوک کننده و بد پیش اومد که حالمون رو بهم ریخت. علیرغم حال بدم تصمیم گرفتیم تئاتر رو بیاییم و به دوستم گفتم چیزی رو از دست دادم ولی چرا این فرصت رو هم از دست بدیم در حالیه که نرفتنش کمکی بهم نمیکنه؟
وقتی کار تموم شد فکر کردم چه قدر احوالات آدمهای این کار رو میتونم درک کنم. اینکه در یک لحظه با یه حرکت، با یه تصمیم و بودن در جایی که باید یا نباید میتونه همه چی برات تغییر کنه یا زندگی بقیه رو تغییر بدی. اینکه برنامه ریزی میکنیم برای روز و شبمون و بعد میبینیم برنامه های دیگه ای برات چیده شده که از کنترلت خارجه.
این از موضوع و حال و هوای کار برای من
ولی قطعا موضوع نمایشنامه جای کار داشت و میتونست کیفیت و شوخی های سطح بالاتری داشته باشه، به نظرم تلاش و حرفه ای گری بازیگران کار رو نجات داده.
آقای رازانی ممنون بابت تلاشتون در ارائه یه کار زیبا.