نقد فیلم: رویای سهراب
به کارگردانی علی قویتن
در روزگاری که سرعت، خشونت و هیجان سطحی، قواعد نانوشتهی بخش عمدهای از سینمای جریان اصلی را رقم میزند، «رویای سهراب» اثریست که نه تنها از این قواعد پیروی نمیکند، بلکه عامدانه آنها را کنار میزند تا در خلوتی شاعرانه، در سکوتی پرمعنا، و با نگاهی درونگرایانه، مخاطب را به تماشای جهانِ یک شاعر بنشاند. فیلم نه روایتی کلاسیک از زندگی سهراب سپهریست، نه زندگینامهای مستندگونه؛ بلکه کوششیست برای نزدیک شدن به آن حس و نگاه خاصی که سهراب در شعر و نقاشیاش تجلی داده بود.
علی قویتن که علاوه بر نویسندگی و کارگردانی، نقش اصلی فیلم را نیز بر عهده دارد، تلاش کرده با اتکا به شباهت فیزیکی و نوعی درونگرایی کنترلشده، سهرابی سینمایی بیافریند که نه قهرمان است و نه ضدقهرمان؛ انسانیست در جستوجوی معنا، در مواجهه با طبیعت، و در گفتوگوی بیپایان با خودش. این انتخاب، جسورانه و در عین حال پرریسک است؛ چراکه هم بار معنایی نقش را دوچندان میکند، و هم به مخاطب این اجازه را میدهد تا بدون واسطهی آشنا، با شخصیت
... دیدن ادامه ››
روبهرو شود.
فیلم با پرهیز از روایت خطی و استفاده از ساختاری اپیزودیک، تماشاگر را دعوت میکند تا قطعاتی از یک پازل احساسی را کنار هم بچیند؛ پازلی که بیشتر بر مبنای حس و فضاست تا حادثه و کنش. قاببندیها با دقت و آرامش انتخاب شدهاند، نورپردازی غالباً ملایم است، و صدای طبیعت – از باد گرفته تا شرشر آب – به جای موسیقی پرطمطراق، نقش همراه را بازی میکند. البته در برخی صحنهها، موسیقی بهجا و مؤثر وارد میشود، اما در مجموع این سکوت و بافت صوتی طبیعیست که روایت را به پیش میبرد.
با این حال، فیلم در برخی بخشها دچار افت ریتم میشود؛ لحظاتی که بیش از آنکه حسی را منتقل کنند، صرفاً ایست میکنند و خلسهای مصنوعی به مخاطب تحمیل میکنند. این ایستایی اگرچه در راستای خلق فضای سهرابگونه در نظر گرفته شده، اما گاهی به قیمت قطع پیوند مخاطب با روایت تمام میشود. بهخصوص برای بینندهای که با آثار سهراب آشنا نیست، این کندی ممکن است خستهکننده و حتی گنگ باشد.
شخصیتهای فرعی فیلم – از جمله نقشهای بازی شده توسط مهدی سلطانی، بهاره کیانافشار و ترلان پروانه – گرچه در ترکیب کلی فیلم خوب نشستهاند، اما فرصت چندانی برای بسط و پرداخت ندارند. آنها بیشتر نشانههاییاند برای همراهی یا ایستادن در برابر جهان ذهنی سهراب، تا شخصیتهایی مستقل و دارای عمق. همین نکته باعث میشود تعاملات انسانی در فیلم، گاه تصنعی یا ناکافی به نظر برسد و ارتباط عاطفی مخاطب با پیرامون سهراب ضعیف بماند.
با این حال، لحظاتی در فیلم هست که درخشاناند؛ جایی که تصویر، بازی، نور و سکوت در ترکیبی درونی به شعر نزدیک میشوند. این لحظات – گرچه اندکاند – اما اصیل و تأثیرگذارند. نمونههایی که نشان میدهند سینما اگر بخواهد، میتواند ترجمان احساسی از جهان یک شاعر ارائه دهد، بیآنکه بخواهد شعر را کلمه به کلمه بازگو کند.
در نهایت این فیلم بیش از آنکه اثری مخاطبپسند باشد، فیلمیست برای مخاطب جوینده. برای کسی که حاضر است به جای پاسخ، پرسش دریافت کند؛ به جای حادثه، حال؛ و به جای پیام، تأمل. در این معنا، فیلم از جنس همان شعرهاییست که سهراب برای ما به یادگار گذاشت: شفاف، آرام، صبور و گاه گریزان.
امتیازدهی :
بازیگری | 6.5/10
فیلمنامه | 6/10
کارگردانی | 6/10
تأثیرگذاری | 6/10
نوشته سعید رهنما | راوی مرزهای ناپیدای اجرا
پ.ن : «رویای سهراب» نه زندگینامهای مستندگونه است، نه اقتباسی آزاد؛ بلکه تلاشیست برای ساختن تجربهای سینمایی از زیستن در جهان یک شاعر. تجربهای که اگرچه گاه از تپش میافتد، اما در لحظاتی، به نرمی و لطافت شعر نزدیک میشود. این فیلم، بیش از آنکه درباره سهراب باشد، تماشای جهان از دریچه چشم اوست؛ و این، کاریست که کمتر سینماگری جرات انجامش را دارد.