من تمام تکرارهای گردشی هستم که زمین چرخید...
اما زمان چَشمبست و چَشمبست و چَشمبست...
من در تاریخ سیالم و سیار...
من در فصلهای زرد دیار گُم کردهام...
من فریاد یک شبم...
شبی که ستاره نبود... ماه نبود...
فقط خدا بود و من...
اما زمان چَشمبست و چَشمبست و چَشمبست؛
به تکرارهای
... دیدن ادامه ››
زرد تاریخ...
دست مریزاد به سرکار خانم زری اِماد که قبل از نمایش، هنگام خطاب ایشان فامیلی شون رو به اشتباه صدا کردم.
شب خوبی بود که حضور بعضی اساتید با تماشاگران فرهیخته این شب کاملتر هم شد.
در کل نقدی یا روایتی نمیکنم، ولی بنظرم فقط نگاه کاملاً سیاه و سفید به مسائل نباید داشت، تقریباً فقط بیمها گفته شد و نه امیدها.
به قول مهدی اخوان ثالث، گَرَش نتوان گرفتن دست، بیدادست این تیپای بیغاره...
اینکه از چند زبان هم در نمایش استفاده شد قشنگ بود، که با زبان آلمانی نمایش آغاز شد، بعد اسپانیایی، بعد انگلیسی، بعد فرانسوی و زبان آخر رو من متوجه نشدم چه زبانی هست و اینجا اعلام بشه ممنون میشم. ای کاش مثل بعضی نمایشها لااقل در انتهای نمایش متن با ترجمه آن در قالب یک برگه به تماشاگران ارائه میگردید.
پنج ستاره تقدیم شما
با احترام
مَهدی