در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | علی جعفری: نوشتم این شعر را . تقدیم برای عزیزانی که دوستشان داریم. نمیدانم چگون
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 13:12:47
نوشتم این شعر را . تقدیم برای عزیزانی که دوستشان داریم.
نمیدانم چگونه نوشتم. تبحری ندارم از شاعری. ولی نوشتم . نمی‌دانم قافیه و ردیف درست هست یا نه. خب شاعر مبتدی هستم. بیشتر نویسنده هستم تا شاعر.

تقدیم برای کسانی که در حسرت مانده و ماتم زده شده اند.
تقدیم به چشم هایی که چشم به انتظارند.
این آهنگ بی کلام دلم را می‌سوزاند ، و غرق میشوم در هر کلمه از شعرم. هوای دلم ابری هست‌. جریقه بزند جاری می‌شود از دو دیده ام.


در دل مسرورم، افکارم در بند.
لپ کلامم ز گزند، کاش افگارم نرنجند.

گرچه بیانم ز شمع کمالش می‌سوزد.
عاجزم از سخن، حیرانم ز هنر او.

می‌لرزد ... دیدن ادامه ›› دلم، می‌سوزد دو دیده‌ام.
علاجی ندارد چیده‌ام، ای یارِ مهربان!

منم تیپای نظر در حیرتِ تو.
منم ریا سوخته در سازِ دورِ تو.

می‌شود با تو ساخت یک دلِ روشن.
که همان درّ دل است، در این لحظه‌ی جاودان.

✍️ علی جعفری.

معنی شعر
بیت اول:
«در دل مسرورم، افکارم در بند»
- شاعر در این بیت می‌گوید که دلش شاد است، اما افکار و اندیشه‌هایش در محبوسیت و فشار قرار دارند.

«لپ کلامم ز گزند، کاش افگارم نرنجند»
- او بیان می‌کند که اگرچه سخنی دارد که ممکن است او را آزار دهد، اما کاش دیگران که در افکارش نقش دارند، او را آزرده نمی‌سازند.

بیت دوم:
«گرچه بیانم ز شمع کمالش می‌سوزد»
- شاعر اشاره به احساسات خود دارد؛ او می‌گوید که بیاناتش از شدت جذابیت و کمال محبوبش می‌سوزد.

«عاجزم از سخن، حیرانم ز هنر او»
- او از بیان توانایی و هنر محبوبش ناتوان است و حیرت‌زده از زیبایی و توانایی‌های اوست.

بیت سوم:
«می‌لرزد دلم، می‌سوزد دو دیده‌ام»
- دل شاعر از احساسات شدید می‌لرزد و چشمانش از شدت عشق می‌سوزند.

«علاجی ندارد چیده‌ام، ای یارِ مهربان!»
- او اشاره می‌کند که برای این زخم‌ها و عشق‌های عمیق هیچ درمانی ندارد، و این برای او مانند یک راز باقی مانده است.

بیت چهارم:
«منم تیپای نظر در حیرتِ تو»
- شاعر می‌گوید که من خودم را در جستجوی نگاه و توجه تو می‌بینم و در حیرت از زیبایی تو هستم.

«منم ریا سوخته در سازِ دورِ تو»
- او اشاره می‌کند که من گرفتار در نیرنگ و فریب عشق تو هستم و این محاصره احساساتی در دور تو قرار دارد.

بیت پنجم:
«می‌شود با تو ساخت یک دلِ روشن»
- شاعر می‌گوید که می‌توان با تو یک دل روشن و شاداب ساخت.

«که همان درّ دل است، در این لحظه‌ی جاودان»
- او این دل شاداب و روشن را به یک گنج نهفته در دل تشبیه می‌کند که در این لحظه ابدی و جاودان ارزشمند است.
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید