«برو، هر کار خطرناک یا چرتی که دلت خواست بکن... بانجیجامپینگ بدون طناب، خرید گوشی قسطی اپل فیک به قیمت دوبرابر اصل، هیچهایک بزن به شهر هرات یا تو قفس شیرای گرسنه برو بهشون بلال بده... فقط، فقط هیچوقت به اکست برنگرد!»
این نمایش مثل همین جملهست؛ هم میخندونه، هم میسوزونه. دیدنش ارزش داره.
دیشب «مهمانی شام» رو در سالن شهرزاد دیدم؛ نمایشی براساس متنی از نیل سایمون که با لحن طنز، سراغ یکی از پیچیدهترین جنبههای زندگی امروزی رفته: روابط بین زن و مرد، با تمام سوءتفاهمها، فاصلهها، تفاوت دیدگاهها و گاهی گرههایی که هیچکسی واقعاً مقصرش نیست. اجرا بهلحاظ کلی روانه، طراحی صحنه ساده و مؤثره، و موسیقی با انتخابهایی درست، در خدمت فضاست. اما چیزی که این نمایش رو برام تماشایی کرد، نه دیالوگهای مستقیم با تماشاگر بود و نه شکستن دیوار چهارم، که در برخی بخشها حتی از ریتم کار جدا میافتاد؛ بلکه چیزی بود که از دل بازیها بیرون میاومد.
دنیا مستعلمی یکی از برجستهترین اجراها
... دیدن ادامه ››
رو داشت. انرژیای که روی صحنه میآورد، فقط از جنبوجوش یا تحرک بیرونی نمیاومد، بلکه انگار حسش از درون به بیرون فوران میکرد. وقتی ناراحته، واقعاً ناراحته؛ وقتی شوکه میشه، واقعاً شوکه میشه؛ و اونجا که "هَشت" میخوره، تماشاگر هم باهاش "هشت" میخوره. یک بازیگر زنده و صادق روی صحنه است که حضورش قابل لمس و دوستداشتنیه.
امیر غفارمنش، با تجربهی بازیگریِ چند دههایاش، تسلطی داره که باعث میشه شخصیتش باورپذیر و بامزه باشه، بدون اینکه حتی بخواد زور بزنه برای خندوندن. نگاههاش، مکثهاش، و شیوهی حرف زدنش همه اندازهان.
سوسن پرور هم دقیق، مسلط و پرانرژیه. اون شوخطبعی خاص خودش رو با اعتمادبهنفس وارد صحنه میکنه و گاهی فقط با یک نگاه یا سکوت، فضا رو عوض میکنه.
بقیهی گروه بازی هم همراه و هماهنگ هستند و نمایش بهطور کلی فضایی گرم، پرریتم و خوشساخت داره.
خدا قوت به همه عوامل مخصوصا کارگردان این اثر