فیلمو توی سینما دیدم چند شب پیش و واقعا فیلم سختی بود. برای من بیننده. خب فضای ابتدایی فیلم با وجود فقر خانواده، فضای مفرح و شادیه و بیننده هم
... دیدن ادامه ››
میخنده. اما هر چی میگذره حتی با وجود یک سری صحنه های بامزه دیگه اصلا نمی تونی بخندی. من قبول دارم فیلم خیلی سعی کرده چالش بندازه و هر جور شده کشمکش های جدی ایجاد کنه، شاید گاهی بعضی واکنش ها غلو آمیز به نظر بیاد، اما تعلیق و غافلگیری رو خیلی خوب در آورده فیلم ساز و نویسنده. و مهم تر از همه اینا قاب های فوق العاده ای هست که حسام فرهمند با فیلم بردارش به وجود آوردن. وقتی قبل از وقوع فاجعه نمای بسته ای از کفش هایی که داره بندش بسته میشه رو می بینی و زمان بیرون اومدن جسد و قطعی شدن فاجعه، دوربین درست روی همون کفش ها نمای بسته می بنده واقعا یعنی دید کارگردانی. و من رو هر چقدر این صحنه ناراحت و بهت زده کرد اما نقاشی ای که دختر کشیده بود و جایی از خونه آویزون کرده بود وقتی مثل برگ درخت افتاد، اونجا بود که دیگه اشک تو چشمای من حلقه زد. توییست های متعدد کاملا بیننده رو تا آخر فیلم نگه میداره و پلان های پایانی فیلم جزو زیباترین پلان هایی هستن که پر از دردن اما نوعی آرامش هم در اونها نهفته ست. بازی عالی شهاب حسینی توی در اومدن حس ها خیلی کمک کرده و غزل شاکری هم بازی قابل قبولی رو ارائه میده. بازیگر نقش رها هم تا حد نسبتا خوبی انتظارات رو برآورده میکنه اما بازی برادرش خیلی به دلم ننشست. یه مقدار مصنوعیه و حتی زمانی که به اوج انفجار هم میرسه و داد میزنه برا من خیلی باورپذیر نیست. بازی بازیگران دیگه هم قابل قبوله، مینا که دوست رهاست با وجود حضور کمش بازی خوبی ارائه میده. پالت رنگی فیلم هم خیلی قابل توجهه که میتونه مورد نقد دقیق تر قرار بگیره . در کل قطعا ارزش دیدن رو داره و من حتی دوست دارم دوباره ببینمش تا یک بار دیگه قاب ها رو بهتر نگاه و تحلیل کنم تو ذهنم.