نه فرشته نه شیطان ..
قصه ی راهِ شب نسخه ی ادوتویلت حضوری ، شنوندگان عزیز صدای ما را از رادیو لبخند استدیوی شماره ی یک ، ایستاده در تابوت و زیر رگبار کلمه میشنوید ، تاریکی …
گذشته از طراحی دکور و نورپردازی جذاب خوبه که متنِ بیش از حَد سُلُمبه و ثقیل الهضم که البته نوشتن و اجراش هر چند با لحن و تناژ آوایی خطی و تقریبا بدون فراز و فرود همچنان تحسین برانگیز اما ماهیتا پس زننده است و مخاطب در طول اجرا مدام به سیاق دیال آپ کارتی دهه هشتاد در حال کانکت و دیسکانکت با اثر بسر می برد بعد از اتمام دوره ی اجرایی به صورت چاپی یا پادکست منتشر شود تا عیار آن نمایان و تثبیت شود .
“ زندانی در دانمارک “ برای من نه تاثیری آنچنان شگرف داشت و نه خالی از لطف بود اما به احتمال قریب به یقین اگر در همان ساعت اعلامی اولیه اش شاهدش بودم چاره ای جز تسلیم در مقابل امواج کوبنده ی خواب بر چشمانم را نداشتم !