ریش فیدل، غبغب مرکل
روایتی فانتزی از هویت و اریکه قدرت
«ریش فیدل، غبغب مرکل» نمایشی است جسورانه، با زبانی طنزآلود و موزیکال و فرمی مدرن ایرانی، که از دل روستایی خیالی، مفاهیمی بسیار واقعی و ملموس را بیرون میکشد.
شهاب الدین حسین پور با کارگردانی دقیق بر متن امیرعلی نبویان در مقام نویسنده با قصه ای عجیب و دراماتورژی خوب جعفر غلام پور ، با بهرهگیری از فضا و ابزار نمایش ایرانی چون تختحوضی و سایه بازی ، فضایی فانتزی،جدید و مدرن و صمیمی با ترانه های جذاب نوستالژی برای شما میسازد.
شخصیتهای نمایش، همه در حصاری از باورها، ترسها و وسایل قرضی گرفتارند و وسایلی که لولو ( با بازی جذاب سامان کرمی) که از آنان میرباید،
... دیدن ادامه ››
تا شاید پرده از عاریه بودن هویتشان بردارد.
دیالوگهای طعنه آمیز، آهنگین و ریتمیک، از روح ادبیات روزمره بهره میگیرند و در خدمت پیشبرد مفاهیم عمیق قرار میگیرند.
طراحی لباس درخشان (پانیذ حمیدیان فر) و گریم چشم نواز(سارا اسکندری) با بهره گیری از پیام مدرن کارگردان توانسته در دنیای پر رمز و راز نمایش و جایی که بازیگران و موسیقی (با طراحی هیجان انگیز یاشار مومن زاده) با هم سمفونی بیادماندنی را خلق می کنند، نه تنها مکمل خلق نقش برای بازیگران هستند، بلکه خود روایت بازیگرانی دیگر هستند.
طراحی حرکت مهندسی شده و دکوری پویا در نمایش ریش فیدل غبغب مرکل ما را در مسیر تبلور داستان عاریه بودن زندگی قرار میدهد؛ استفاده از رنگ و غلو در گریم ها و کهنگی و مدرن بودن المان ها ( قاشق های دوخته شده به لباس ها معنایی پنهان دارد) ذهن تماشاگر را به سفری فراتر از صحنه میبرد.
تلاش کارگردان برای مواجهه تقابل تضادهای ایدئولوژیک، فرهنگی و اخلاقی به ثمر نشسته است. نام نمایش اشارهای کنایهآمیز به چهرههای سیاسی و باورهای متضاد است؛ گویی تئاتر در اینجا نه تنها صحنهی نمایش، که میدان مبارزهی ایدههاست.
نکته جذاب بازی بازیگرانی است که نیمی از آنها برای اولین بار پا بر صحنه نمایش گذاشتند.
بازی بازیگران حرفه ای و صداپیشگانی چون مهبد قناعت پیشه (مطرب)، ندا مقصودی (لکاته)، علیرضا کیانی (کدخدا) و حضور درخشان اشکان صادقی در نقش ژیگول و محمدرضا صولتی (در دو نقش دیوانه و حلال ) هوشمندانه و با ضرافت اجرا شدهاند؛ لحظه هایی باور پذیر که با مخاطب ارتباط ملموسی برقرار می کنند(صداهایی که هرگز فراموش نمی کنید).
مردانی که در کشاکش قدرت و حقیقت، از تردید به تسلیم میرسد؛کاراکتر ها، نمودی از بسیاری از ما مردم امروز جامعه هستند؛ آنجا که در مواجهه با لولوهای زمانه و زندگی، به جای مقاومت، از داشته هایمان،خواسته هایمان و شاید خودمان چشم میپوشیم و در گذر تاریخ محو می شویم.
اما آنچه در پایان بیش از همه برجسته میشود، نه فرم است و نه حتی روایت، بلکه تردیدیست که نمایش در دل مخاطب میکارد: آیا آنچه داریم واقعاً مال ماست؟
یا فقط نسخهای قرضی از آن چیزیست که دوست داریم باشیم؟ «ریش فیدل، غبغب مرکل» ما را دعوت میکند تا دوباره به آیینه بنگریم، نه برای دیدن چهره، که برای بازشناسی هویت.
موسیقی و ترانه های بجا با میزان های غافلگیر کننده حتما شب بیاد ماندنی برای شما خواهد ساخت.
از تئاتر حمایت کنیم مخصوصا نمایش هایی که در این زمانه با سختی و خون دل از تیغ سانسور چی جان سالم بدر برده اند.
۱۹ اردیبهشت ماه ۱۴۰۴ تئاتر هما تهران
عطا اله خلج 👌🏼🙏
#از_تئاتر_حمایت_کنیم