از مونولوگ صابر اَبَر که تکراری نبود و با کاراکترها و تیپهایی که از او تا به حال دیده بودیم، فرق داشت، نورپردازی و طراحی صحنه لذت بردم، عطر گرم و تلخ بورش که هر از چند گاهی در کاسهها ریخته و سرو میشد، مخاطب را درعمق داستان و در میان صحنه فرو میبرد، کاراکتر صابر ابر در این نمایش مرا یاد یک بیمار سایکوتیک یا فرد مبتلا به اختلال دوقطبی در فاز مانیا همراه با سایکوز انداخت. ارتباط با تماشاگران عالی بود و پایان با شکوهی داشت، غوغای موسیقی، رقص و نور مسحور کننده، دیدنی و شنیدنی بود. امیدوارم بیشتر شاهد چنین آثار فاخر و فارغ از کلیشههای رایج که آفت بسیاری از آثار نمایشی شده است باشیم.