نمایش هست و نیست درباره شکست عشقه. چطوری یک عشقی که پر از شور و هیجان بود و خیلی زیبا شروع شد، به شکست و تنفر و پشیمانی ختم شد. اما نکته جالب نمایش اینه که این روند رو به اون شکل که پیش میره بیان نمیکنه بلکه به طور ۵۰ ۵۰، صحنههایی از هر یک از دو حالت عشق و شکستِ عشق رو به شکل پراکنده و بدون یک خط زمانی مشخص نمایش میده.
«هست و نیست» درباره یک داستان خاص نیست بلکه همون تراژدی غمانگیز و زیرپوستیایه که همه ما احتمالا یا در خانواده دیدیم یا خودمون تجربه کردیم.
با دیدن این نمایش، یاد صحنههایی که تو فامیل و آشنا دیدم افتادم و همزمان از دیدن چگونگی محو تدریجی عشق و جایگذینیش با نفرت اونم نه بخاطر یک اتفاق خاص بلکه بخاطر گذر زمان لذت بردم.
البته نقدی هم دارم و اون اینکه نمایش به طور یکجانبهای، حول محور زنِ رابطه میچرخید نه به طور مساوی حول محور هر دو. ولی با این حال بازم نمایش زیبایی بود و ارزش یکبار دیدن رو داره.
دیالوگها کاملا منطبق و متناسب با فضای روز و تجربه شخصی همه ماهاست و سبک آهنگها و محاورهها کاملا امروزیه.