فراغ و حضور
عطش سلام و دست فشانی ات
دگر میشود خواب و خیالات
محشور زمینی و عشق عابدی
فریب را گذر و تو را اولیایی
چه گمانی داری از آن روی نُمایی
از این جلوه و آن افسار نُمایی
دگر او بِرفت و حقیقتی بِماند
واقیعت
... دیدن ادامه ››
چیز دیگر و حقیقتی بماند
با ما است و بی ما خوش
حقیقت عشق نزد ما و کالبدی خوش
* عشق را زیستن باید ، نه امتحان *
* عشق همه جوابست ،نبود امتحان *
** محمدرحیم خوردچشم **