در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | حاء. الف درباره نمایش بی پدر: وقتی نام محمد مساوات روی اجرایی باشد، من تماشای آن را از دست نمیدهم و
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 10:03:48
وقتی نام محمد مساوات روی اجرایی باشد، من تماشای آن را از دست نمیدهم و هربار منتظرم ببینم آیا شاهکاری مانند "خانه وا ده" تکرار خواهد شد یا نه! این بار من در کنار انتظار طولانی توأم با سکوت در پشت در خانه بزها، مدت بیشتری منتظر ماندم تا اجرایی که انتظارش را داشتم شروع شود و درست در صحنه تراژیک حبه انگور، این اجرا برایم زنده شد و تا آخرین لحظه نیز از اوج نیفتاد!
دکورِ ساده و در عین حال کدر و خشن، به موازات متن اجراست، و موسیقی (به جز زمانهایی که موسیقی ماریو(!) پخش میشود) نیز انگار بازیگر هفتم این اجراست که در لحظاتی -مانند صحنه آخر- چنان تأثیر مضاعفی بر اجرا دارد که نفس را در سینه تان حبس خواهد کرد.
مساوات در اجرای یک امر بی نظیر است و آن حرکات عجیب و غریب بدن است که مانند مهری در تمام سابقه اش به چشم میخورد؛ انگار تلاش میکند از حرکات یا صداهایی که بازیگران در اوایل شروع کارشان در تئاتر تمرین میکنند و با خود فکر میکنند "این کارا به درد چه اجرایی میخوره آخه؟" استفاده تام و تمام را داشته باشد. "خانه وا ده" یکی از بارزترین نمونه های آن است و بی پدر، با بازیهای فوق العاده اش، شانه به شانه آن قرار گرفته است؛ حرکات بدن بزها با لرزشی همیشگی درطول اجرا همراه است که آن را از حرکات گرگها -که تماما گویی حس اعتماد به نفس آنها را القا میکند- متمایز میکند. جالب اینجاست که پس از مسخ نیز، حرکات بزی که گرگ شده چیزی در میانه این حرکات است، چیزی بین ترس و اعتماد به نفس. آخرین صحنه اجرا -که شاید میزان خشونت آن کمی زیاد باشد، اما شاید لازمه این اجرا و پایان بندی آن است- به خوبی بیانگر این حرکات است؛ تمامی بازیگران در این صحنه بی دیالوگ با زبان بدن احساسشان را بازگو میکنند و برای مثال مادربزی را میبینی که ابتدا با ناراحتی از خونهای روی دیوار شروع میکند و بعد صورت گرگ یا بچه ها را لمس میکند و دست آخر سراغ گوشت میرود، و یا حس رهایی نهایی را در گرگک میفهمی یا حس عذاب وجدان را در تمام حرکات بچه ها میبینی، و اگر نبینی چطور حرف این اجرا زده شود که پس از بی خود شدن و بی ذات شدن، دیگر هیچ چارچوبی باقی نخواهد ماند و درد بی پدری به گناه برادرکشی می انجامد...