در روز
از روز
تا روز
آغاز از ساعت
پایان تا ساعت
دارای سانس فعال
آنلاین
کمدی
کودک و نوجوان
تیوال | فرزام قدیری نیا(Farzam Gh): سینمای ما سینمای جالبیه، سینمایی که مظلومه و هر کسی میرسه بهش لگدی میز
SB > com/org | (HTTPS) localhost : 20:05:35
سینمای ما سینمای جالبیه، سینمایی که مظلومه و هر کسی میرسه بهش لگدی میزنه، سینمایی که آتشش می زنند، فیلم هایش را عده ای نان به نرخ روز خور از پرده میکشن پایین، سینمای ما ستاره هاش رو مفت مفت از دست میده، کاری میکنه "تارا"که " زن آسیابان" بود خسته از توقیف،بگذارد و برود بعد در دیاری غیر از میهنش، نامزد وزارت فرهنگ شود!! نه فقط "تارا" بلکه "قیصر" که ستاره ی پر فروغی بود به هر دلیل منطقی یا غیر منطقی جایش در سینمای ایران خالی میماند، در سینمای عجیب غریب ایران، فیلمسازی را از فیلم ساختن محروم میکنند یا نمیگذارند هیچ یک از فیلم هایش رنگ پرده ببیند ،
در سینمای ایران بعضی ها که پرده ی سینما را پاره میکردند و در صف تماشای فیلم به مردم ناسزامیگفتند"معراجی"میشوند،در سینمای ما نمیگذارند استعداد جوانش حتی بگوید "عصبانی نیستم "،جلوی دهانش را میگیرد تا مبادا کسی صدایش را بشنود، دریغ از اینکه بانوی فیلمسازی که "قصه ها"ی خوبی را به تصویر میکشد به این جماعت گفت که "هیچ فیلمی تو کمد نمیمونه

در این سینما حال بزرگان هم زیاد خوب نیست، خالق "هامون " که روزی با "اجاره نشین ها"میخندید امروز درگیر "اشباح"شده است، خالق "ناخدا خورشید " به همراه ناخدای کشتی اش، کنار اسکله نشسته و ترجیح میدهد نگاه کند،خالق "سگ کشی"همچون "باشو غریبه ی کوچک"همسفر با"مسافران" "وقتی همه خوابیم "زیر "رگبار" وطن را ترک میگوید تا "شاید وقتی دیگر" برگردد،خالق"گوزن ها"که خیلی ها او را "رییس" میدانند به"مترو پل"قناعت کرده
اما
امروز سینمای ایران با وجود این مشکلات و معضلات، هنوز ... دیدن ادامه ›› زنده است و پویا و هنوز میدرخشد
چون در "زیر پوست شهر"در این " شهر زیبا " هنوز مردی هست که "درباره الی " سخن میگوید و تصمیم میگیرد این ریسمان ناامیدی را به یک "جدایی" میهمان کند،هنوز "اسب حیوان نجیبی است" هرچند "ناصرالدین شاه آکتور سینما" پیر شده است اما "هیچ" جای ناامیدی نیست،همچون "سوته دلان نباید بود،زیرا هنوز میتوان از " تنگنا " گذشت و در زیر " آسمان زرد کم عمق" "طعم گیلاس" را چشید،با "آبادانی ها" در "شب های روشن"سینما قدم زد و "نفس عمیق" کشید، میتوان "روبان قرمز"ی را به "بادکنک سفید"ی زد و به دست کودکی داد، در "باغ های کندلوس" قدم زد و با "آواز گنجشک ها" رقصید،هنوز میتوان به "اشکان و انگشتر متبرک" دل بست و در "فصل باران های موسمی" از کسی پرسید "در دنیای تو ساعت چند است؟" و بگوید "سیزده"

روز سینمایی که در روز های سخت، باز هم حرف برای گقتن دارد، با یک روز تاخیر به همه ی علاقه مندان و دست اندرکاران سینما مبارک.
هنوز این سینما نفس داره..
۲۲ شهریور ۱۳۹۴
فرزام عزیز سپاس
دلنوشته ی بسیار زیبایی بود .
۲۶ شهریور ۱۳۹۴
@شکوه حدادی ممنون، چه خوب که دوست داشتید :)
۲۶ شهریور ۱۳۹۴
برای بهره بهتر از تیوال لطفا عضو یا وارد شوید