عزیزان، سلام!
برخی خرده گرفتهاند چرا باز هم خشکسالی و دروغ را اجرا میکنم؟ من این چند خط را نوشتم با این گمان که برخی نمیدانند و برایم مهم است که بدانند نه برای اینکه کسی را قانع کنم فقط برای اینکه اگر خردهای گرفته شده، پاسخی داده شود تا قانون تئاتر که دیالوگ است رعایت شده باشد. بیتردید هر پرسشی در انتظار پاسخی است.
میپرسند: چرا باز هم خشکسالی و دروغ را اجرا میکند؟
میگویم: چون نگذاشتند در شیراز اجرا کنیم، چون سه هزار نفر در شیراز بلیت این نمایش را خریده بودند و ما با ممنوعشدن اجرا محروم شدیم از ارتباط با آن سه هزار نفر، چون نگذاشتند سال 90 در تماشاخانهی ایرانشهر ادامه دهیم، یادم نمیرود که در زمان اجرای ایرانشهر در سال 90 کسانی پنج صبح آمدند صف ایستادند و ما از مدیران خواستیم به احترام آن تماشاگران بگذارند دوبار در روز اجرا کنیم ولی اجازهی دو اجرا در روز ندادند. شاید برخی از شما نمیدانید که سال 90 شخصی بیتدبیر و ناکاردان زیر نظر مدیر بیتدبیرتر خود بیدلیل اجرای ما را متوقف کرد و من پس از یک هفته پیگیری و دیدن این و آن و با حمایت بیدریغ مطبوعات توانستم دستور رفع توقیف بگیرم ولی به شرط روزانه فقط یک اجرا. گروه بعدی را راضی کردیم که چهار ساعت پیش از ساعت اجرایشان در همان سالن اجرا کنیم، مدیران بیتدبیر گفتند نه. بعد از آن و بعد از توقیف شیراز بارها گفتم در نخستین فرصت خشکسالی و دروغ را دوباره اجرا خواهم کرد نه به این دلیل که بهترین کار من است، به این دلیل واضح که یکی از آرامترین کارهایم را توقیف کرده بودند. پس حالا ما سومین بار نیست که خشکسالی و دروغ را اجرا میکنیم این
... دیدن ادامه ››
ادامهی همان دومین بار است. و اجرا میکنیم به احترام کسانی که ندیدندش، به احترام حرفهمان تئاتر. و البته اگر بدانم سال بعد هم اجرایش ضرورت دارد بیاعتنا به عبارتهای انشایمدرسهوار دربارهی ققنوس و چه که در تیوال خواندم بار دیگر اجرایش خواهم کرد. و در شگفتم از خواندن نظر کسانی که خود را معیار ضرورت یا ناضرورت اجرا میدانند. کسی که نسخه میپیچد فلان کار اجرا شود چون ده سال پیش اجرا شده و خودش ندیده ولی بهمان کار اجرا نشود چون سال پیش اجرا شده، جهان را بر مدار خود میبیند و گویا غافل است از این حقیقت که بعد از او هم کسانی همین امسال به خیل تماشاگران تئاتر پیوستهاند و ما و آنان حق داریم با هم ارتباط برقرار کنیم. نابخردانه است انکار ضرورت اجرای دوبارهی نمایشنامهها به بهانهی ضرورت تولید آثار جدید توسط همان هنرمند یا دیگران. نابخردانه است ضروریندانستن اجرای تئاتر که هنری زنده است به دلیل وجود فیلمی از آن. خوشبختانه حتا مخالفان بازتولید هم حالا برای اجرای دوبارهی کارهای گذشتهی خود آستین بالا زدهاند. چه خوب که به اشتباه خود پی بردند. حالا آنان هم فهمیدهاند که تئاتر ایران هرگز حرفهای نخواهد شد اگر هنرمندان ناگزیر شوند تنها به یک بار و سی روز اجرا از اثر خود بسنده کنند. رپرتوار و اجرای دوبارهی آثار موفق، راهی خردمندانه، ممکن و مطمئن برای حرفهایشدن تئاتر ایران است.