در فاصله بین دو جنگ جهانی در پادگانی نزدیک تهران، چند سرباز جوخه اعدام پس از هر عملیات تیرباران محکومان به یاغیگری، به داخل آسایشگاه برگشته و جرقه اختلاف نظرها و تنش های فزاینده شان سرنوشت های مختلفی را برای یک یک آنها رقم میزند.
در جوخه های اعدام پس از فرمان آتش سربازی هست که زودتر از همه ماشه می چکاند سربازی آخر و سربازانی میان این دو به مکث ! به اختلاف میان شلیک ها ما همه سربازیم ...
(فرازی از سروده حسن آذری ئر: سپیده دمی که بوی لیمو میدهد)