دیگر جوان نیستم، میانسال هم نیستم! به همین خاطر است که همیشه می اندیشم. این آخرین اثری است که به او پیشکش می کنم و به فکرم می رسد که بنویسم (برای آخرین بار به او) اما احساس می کنم که در این جمله، نقصی وجود دارد و یا شاید اضطرابی! یادم می آید اولین کتابم را در نیمه راه جوانی به بهترین دوست روزگار کودکی تا جوانی ام تقدیم کردم: (به برادرم رحیم قاضی مقدم، که با دوستی ام با او بیش از همه کس او را عذاب داده ام)
حال، در آستانه پیری؛ می خواهم جمله ای شبیه به آن بگویم: (به همسرم فرزانه، که با مهر بی حدم به او، تن