داستان آرایشگر فقیری است که در یک بخت آزمایی مقدار زیادی پول برنده می شود اما در یک اتفاق متحول شده و به فردی مذهبی تبدیل میشود و تصمیم میگیرد تمام پول را به آدم های فقیر بدهد و چیزی برای خود نگه ندارد خانواده او تصمیم می گیرند برای اینکه پدرشان پول را به فقرا ندهد او را دیوانه جلوه دهند اما قبل از آنکه او به تیمارستان فرستاده شود می میرد.