رضوان دلدار دم بخت است و لنگ خرید جهیزیه. پدر که رفتگر است و به تنگنا رسیده برای رهایی از وضع بد مالی و خرید جهیزیه نامه استمدادی مینویسد. نامه به دست پزشکی میافتد که خادم افتخاری حرم امام رضاست. دکتر میخواهد به صورت گمنام به او کمک کند که این ماجرا باعث بروز اتفاقات عجیبی میشود. خادم کارکشته ای در صدد رفع این مشکل بر میاید که اتفاق وحشتناکی رخ میدهد و ...