درخت خرمالو روایتی از حمله آلمانها به لهستان است. سوزان فرزندی به نام ویلی دارد که در جبهههای جنگ است و امیدوار است تا جشن شب کریسمس در کنار او باشد. یوهان و اما دو خدمتکار سوزان در لحظات سخت انتظار و بیتابیهای سوزان سعی میکنند او را آرام کنند، همچنان روزها میگذرد و خبری از ویلی نیست، در ادامه اتفاقی میافتد که مسیر داستان عوض میشود.