داستان آخرین شب «فاستوس» نویسنده ای است که روح خود را در ازای یک زندگی نبوغ آمیز ۲۴ ساله به شیطان فروخته است و حالا که مهلت قرارداد به سر رسیده منتظر سحرگاه است تا به دوزخ سقوط کند. او برای رهایی از این انتظار و لحظه ای خواب نوکرش «واگنر» را وادار می کند تا برایش قصهای را تعریف کند. واگنر برای او «قصه فاستوس» را تعریف می کند.