بداهتزدایی از معنای خوددرمانی راه ما را هموار میکند؛ نخست برای آشنایی با معنای «خود» سپس برای آشنایی با معنای «درمان» ما فراتر از معانی رایج و شایع این دو مفهوم میرویم و پس از زدودن درد و رنج ناشی از پوستهها و پردههایی که آنها را احاطه کردهاند، در جستجوی پناهگاهی اصیل خواهیم بود، پناهگاهی که همزمان به جهان مجهول متصل است و در عین داشتن وضعیتی متعین، نامتعین باقی میماند.
این جستجو نه صرفاً یک حرکت فکری، بلکه سفری درونی است؛ حرکتی که ما را به آستانهٔ تجربهای متناقض میرساند: «بهشت تناقض» بهشتی که از تخیل فقدان زاده شده و نه از پر شدنِ خلأها، بلکه از درک ژرفتر آنها میبالد. چنین پناهگاهی با ترس ناب و وحشت وحشی گره خورده است؛ ترسی که چه در شکل حقیقیاش و چه در شکل دستوریاش، به ما نشانههایی از حقیقت ارائه میدهد. این همان مبدأیی است که ناگزیر باید از آن آغاز کنیم، زیرا نه تنها گریز از آن ممکن نیست، بلکه شناخت آن شرط بنیادین ورود به وضعیت نوین زیستی است.
مسألهٔ بنیادین انسان، امّالمسائل او، نه این است که «از کجا آغاز کند؟» بلکه این است که «از کجا آغاز شود؟» انسانی که آغاز نشده یا از لحظهٔ آغاز خود بیخبر است، انسانی بیانسان است؛ انسانی که در دام فعلیت و فاعلیت کاذب گرفتار شده و عمر خویش را در تلهای از فعالیتهای بیمعنا و پراکنده سپری میکند. این تله، بستری برای جذب تمامی بیماریها، اختلالات و آشفتگیهای درونی است؛ و رهایی از آن، نخستین گام برای ورود به قلمرویی است که در آن زیبایی، زیبابینی و زیبازیستی ممکن میشود.
اما این زیبازیستی، جز در ارتباط با «دیگری» به حقیقت نمیپیوندد. «انسان» در نهایت در حضور «انسان دیگر»معنا مییابد. این حضور، فراتر از ارتباطهای سطحی و مرسوم، یک همزیستی اصیل است که در آن، هم تجربهٔ رهایی و هم مواجهه با تناقضات بنیادین حیات، امکانپذیر میشود.
پس در این مسیر، گام نخست «آغاز شدن» است؛ نه صرفاً به عنوان یک تصمیم، بلکه به عنوان نوعی از تولد دوباره. در این تولد، خود را در میان امواج متلاطم ترس و فقدان خواهیم یافت، اما از دل همین تلاطم، به سوی ساحل زیبازیستی رهسپار خواهیم شد؛ جایی که انسان، انسان را بازمییابد.
- توجه: شماره تماس از سوی گروه محترم اجرایی درج شده است و تیوال نقشی در عملکرد و پاسخ دهی آن ندارد.