فیلمی تهیه و تدارک دیده میشود ولی مشکل پیدا کردن بازیگر مناسب، فیلمبرداری آن را به تعویق میاندازد. کارگردان (مسیکا) به درخواست برادرزادهاش، به تولید نمایشی از آلفرد دو موسه ــکه قرار است در سارایوو روی صحنه برودــ کمک میکند. سپس در حالیکه بازیگران نمایش درگیر جنگی میشوند که سارایوو را نیز در بر میگیرد، بیخبر ناپدید میشود. کارگردان سعی میکند فیلمی که از ابتدا خیال ساختن آن را داشته کامل کند، ولی وقتی حتی موفق نمیشود از زبان بازیگر زن، یک جملهی درست بیرون بکشد، سرخورده میشود...