الیز یک زندگی روتین مخفی دارد. او سالها هر صبح و عصر برای قطار اکسپرس که از مقابل خانهاش می گذرد دست تکان میدهد. یک روز، او نامهای از راننده قطار در باغ خود پیدا میکند و تنهایی زندگیاش دگرگون میشود. او درگیر نامهنگاریهای امید بخشی میشود که در آن دو نویسنده ناشناس از طریق نامههای شاعرانه و متفکرانه، جهان خود را با یکدیگر به اشتراک میگذارند