اجراخوانی›خنکای ختم خاطره

یادداشت کارگردان:
با درود فراوان نثار شما هنرمندان و هنر دوستان
درود به اهالی محترم وطنم که در کوچه‌هایی با نام هایی سرخ ... پاییزشان را بهار می‌کنند...
این نمایش؛ روایتی است از یک دردنامه  ... از خاطرات فراموش شده‌ای که به گناه تلخی حقیقتش؛ ناجوانمردانه در گوشه ذهن مردم‌ سخت گرفتار من، خاک می‌خورد.
مرا با سیاست کاری نیست؛ بماند برای اهلش ... من از خون آنانی شرم دارم که سخت دلگیرند ... از اسطوره‌ایی که می‌بینند و افسوس می‌خورند به حال امروز ما ...
به دل‌هایی که می‌سوزد از سوز دل بچه یتیم‌های کوره های آجرپزی قاسم آباد تهرانچی.... از حرف‌های ناگفته ای که بغض میشود در گلوی پاره‌پاره‌شان ...
در صحنه امروز ما؛ خاطراتی ختم می‌شود در آرامشی سرد از جنس خنکای نسیم یک شب پاییزی  ... تلخ تر از حقیقتی فراموش شده .... امان از ذهن های فراموشکار ما .... شهدا شرمنده‌ایم.
مهدی اصغریان، کارگردان نمایش